بقیع به وزن فجیع
برای خواندن یادداشت به ادامه مطلب بروید...
مدینهام. جای همهتان خالی، رفتم بقیع. چه غربت شگفتانگیزی دارد این قبرستان. چه هوای سنگینی. کمی بالاتر از در ورودی، مقابل مزار امام حسن(ع) و امام صادق(ع) مانع گذاشتهاند. حجاج، به ویژه شیعهها گریان و حسرت به دل فقط نگاه میکنند، پشت موانع تعدادی از ماموران سعودی که اغلب ملیت خارجی دارند با مردم بحث میکنند. به زبانهای مختلف، فارسی زبانهاشان اغلب افغانند و پشتون. یک روحانی ایرانی ایستاده است به بحث و جدل. بیفایده است. چگونه میتوان با ماموری که حقوق میگیرد و تربیت شده برای مغاطه، بحث کرد.
در این حال یکی از آنها جلو میآید. میگویدک من خودم از «بامیان»(1) هستم از جای برادران شیعه... و با این مقدمه شروع میکند به انتقاد از مبانی تشیع و نتیجه میگیرد شیعهها رافضی (دروغگو)اند...
خوب که بحث داغ میشود میروم جلو. میگویم: «از کدام «ولسوالی»(2) با میانی؟ نمیتواند جواب بدهد. میپرسد: تو بگو بامیان چند ولسوالی دارد؟ حالا تقریبا همه ساکت شده و نظرشان به گفتوگوی ما جلب شده است. با خنده میگویم: «قرار نشد سوال را با سوال جواب بدهی. مگر الان نگفتی از بامیان هستی؟» کمی من و من میکند. میگویم: «همینطوری هم تبلیغ میکنی، دروغگو؟» عدهای بلند بلند میخندند. شیخشان جلو میآید و مرا هل میدهد که برو. آن بامیانی قلابی داغ کرده و رسما شروع میکند به فحش دادن و داد میزند: «هوی رافضی! هوی دروغگو! وایستا!...»
برمیگردم. جمعیت کوچه راه باز میکند تا طرف را ببینم. میگویم: «عموجان! دشمن همه ما یاهوست. جای اینکه هشت درکنی برای فحاشی به شیعه از بلایی که صهیونیستها سر همزبانان، هم نژادها و برادران دینیات در غزه درآوردهاند بگو. اگر هم میخواهی بحث کنی. بیا هتل بنشین بحث کن. نمیشود که دعوای 1400ساله را یکساعته؛ آن هم اینجا حل کرد؛ آن هم تو آن طرف مانع باشی، 10تا سرباز مسلح هم دور و برت. بگو سربازها بروند و بیا هتل، اما پیداست آدم بحث کردن نیستی. پول میگیری تا جدل کنی. باید نان مزدوریات را حلال کنی دیگر...
گرم شدهام و منظره قبور مخروبه ائمه(ع)، پشت سر مردک خونم را به جوش آورده، زیادهروی میکنم.
حالا جمعیت انبوهی روی من جمع شده است و چه حالی میکنند ایرانیها. یارو که کم آورده، داد میزند: سب (فحاشی) صحابه میکنی!...
شستم خبردار میشود چه نقشهای دارد. جزای این اتهام در صورت اثبات میتواند اعدام باشد. آن روحانی به موقع به دادم میرسد. شلوغ میکند. بین جمعیت خودم را گم میکنم. سربازها کمی این طرف و آن طرف میروند و چشم میچرخانند. اما یک گروه از لبنانیها که حاضرند و شاهد ماجرا بودند، یک چفیه میاندازند روی سرم، یک عقال هم میگذارند رویش و لابهلای خودشان مرا از بقیع بیرون میآورند. این خادمین کمی محترم حرمین شریفین با دینی که صد سال هم عمر ندارد میخواهند ریشه مسلمانان را بزنند. مشکلشان فقط شیعه نیست. به خون بقیه اهل تسنن به ویژه شافعیها. باید باشید و ببنید اینها را...
در راه برگشتن به هتل با خودم فکر میکنم بیشک اگر پیامبر (ص) تنها معجزهاش ظهور در بین این قوم ذلول و جهول بوده باشد، به خدا قسم که کافی است. اینها بعد از1400 سال تمدن اسلامی شدهاند این، خدا میداند در دوره جاهلیت چه بودهاند؟
حیف سرزمین وحی، حرم حضرت رسول(ص) و بقیع که در جغرافیای این تخم و ترکه است. حرامشان باشد!
1. بامیان:نام استانی شیعه نشین در مرکز افغانستان
2. ولسوالی :فرمانداری یا شهرستان