همشهری جوان

پاتوق دوستداران همشهری جوان

همشهری جوان

پاتوق دوستداران همشهری جوان

ارواح، اجنه و شیاطین سریال‌های رمضانی امسال را قبضه کرده‌اند

 

 

 

 

خیلی«پر روحی»!  

 

 

کافی است سر افطار کانال‌های تلویزیون را برای دیدن سریال‌ها بالا و پایین کنید؛ در یکی شیطان رفت و آمد می‌کند، در یکی ارواح پلاسند و در آن دیگری یک فرشته جولان می‌دهد! ژانر ماورایی، سریال‌های مناسبتی رمضان امسال را قبضه کرده‌ است؛  ژانری که با «او یک فرشته بود» و تیمی متشکل از سه «علیرضا» در مقام نویسنده، کارگردان و کارشناس مذهبی (کاظمی‌پور، افخمی و برازش) شروعی رویایی را تجربه کرد و در «اغما» چنان به اوج رسید که نام شخصیت‌هایش برای گوشه و کنایه، حتی هنوز هم در ادبیات سیاسی  امروز استفاده می‌شود. فرمول موفق این دو سریال امتحان پس داده هر سال در یکی از شبکه‌ها دوباره به کار می‌‌رفت و به خلق آثار ضعیف‌تری چون «روز حسرت» و «آخرین گناه» منجر شد.

 

اما امسال آثار ماورایی سه چهارم سریال‌های ماه رمضان را تشکیل می‌دهند و درواقع رکورد بی‌نظیری را به ثبت رسانده‌اند. علت اقبال این‌چنینی صدا و سیما به  ژانرماورایی  چیست و  چرا این افزایش کمیت، نه تنها منجر به بهبود کیفی آثار نشده، بلکه آنچه تا به حال  به نظر می‌رسد  نزول‌ قابل ملاحظه‌ای در تعداد مخاطب در انتظار این سریال‌هاست؟‌ در پرونده تلویزیون این هفته، به دنبال یافتن پاسخی برای این سوال‌ها هستیم و در کنارش با خاطره اسدی نقش اول سریال شبکه یک گفت‌وگویی داشته‌ایم. 

 

 

 

بقیه گزارش در ادامه مطلب... 

 

 

 

 

همشهری جوان/شماره 322: خاطره اسدی را بیشتر با «هفت دقیقه تا پاییز» علیرضا رئیسیان می‌شناسیم. او بازیگری را از سینما شروع کرد و چون طی هشت سال فعالیتش هیچ‌گاه در تلویزیون نقشی نداشت، برای بعضی‌ها این تصور به وجود آمده بود که از این رسانه و قضاوت مخاطبانش فراری است. اما اولین حضور تلویزیونی‌اش امسال و در نقش اول یک کار ماورایی (سقوط یک فرشته) رقم خورد؛ سریالی که به گفته خود اسدی، بهترین کاری است که در تمام این سال‌ها به او پیشنهاد شده. همین بهانه گفت‌وگوی ما با او شد درمورد کار اولی بودنش در تلویزیون و تجربه ژانر ماورایی.

 

 مراحل کار خیلی سریع و پرشتاب جلو می‌رود. خیلی از قسمت‌های سریال تا به حال گرفته نشده و باید سریع رسانده شوند. این فشار کاری برای شما سخت نیست؟
فکر می‌کنم تنها فشاری که می‌آید بی‌خوابی باشد. تا الان آقای بهرامیان از هیچ‌کدام از پلان‌هایش نگذشته. بازی کردن تمام پلان‌ها زمان زیادی می‌برد. ولی به خاطر اینکه از کیفیتش کم نشود داریم کماکان ادامه می‌دهیم.
 

فیلمنامه چطور به شما می‌رسد؟ هر روز نوشته می‌شود یا اینکه از قبل تعیین شده است؟
از قبل تعیین شده و ما الان در جریان فیلمنامه هستیم. البته شاید یک سری بازبینی‌های ریزی وجود داشته باشد که چند روز قبلش یا قبل از اجرای پلان به ما داده می‌شود.
 ولی بعضی‌ها معتقدند این کار فـیلمـنامه مشخصی ندارد. انگار هر روز بر سر سکانس‌ها بحث می‌شود و هر پلان همان روز که می‌خواهد گرفته شود نوشته می‌شود.
نه اصلا این‌طور نیست. من سه ماه پیش که فیلمنامه را خواندم تا قسمت هفتم نوشته شده بود و بقیه‌اش هم سیناپس بود. هر دفعه ما می‌دانیم که قرار است چه اتفاقی بیفتد. شاید آن حرف شما به این دلیل باشد که چند قسمت اول، معرفی کاراکترهاست و شناسنامه‌ای وجود دارد برای اینکه هر اتفاقی چطور افتاده یا هرکس چطور به اینجا رسیده. ولی از قسمت هشتم به بعد ماجرا اوج می‌گیرد و جلو می‌رود.
 

کار با دو کارگردان جلو می‌رود. با کدامشان بیشتر کار کردید؟
بیشتر با خود بهرام بهرامیان کار کرده‌ام. گروه دو را هم که برادر آقای بهرامیان یعنی حمید کار می‌کنند. من خودم تا به حال گروه یک بودم. گروه دو هم البته بوده‌ام ولی بیشترین کارم با همان گروه یک بوده.
 

کار این دو نفر چقدر با هم تفاوت دارد؟
تا الان که به نظر من تفاوتی نداشته. به خاطر اینکه نگاه‌هایشان کاملا نزدیک به هم است. شاید چون برادرند این‌طور به نظر می‌آید، ولی من تا به حال به مشکلی با این دو نفر برنخورده‌ام. حتی اگر گروه دو هم بودم یک سری چیزها را با خود آقای بهرامیان چک می‌کردم.
 

اولین کار تلویزیونی‌تان را تجربه می‌کنید. چطور با سریال ماه رمضان شروع کردید؟
من از مدت‌ها قبل خیلی منتظر بودم که یک سریال خیلی خوب کار کنم. یعنی یک نقش فوق‌العاده، یک کارگردان فوق‌العاده و یک فیلمنامه فوق‌العاده! تا اینکه طلسمش با کار آقای بهرامیان شکسته شد. مناسبتی بودنش هم خیلی خوب بود. به نظر من در این زمان بیشتر مردم پای تلویزیون هستند. در واقع فضا طوری است که زیاد دیده می‌شوم.
 

حالا چرا با ژانر ماورایی؟
خیلی برایم جذاب است. ناشناخته بودنش، ترس و وهم و اینکه تو هیچ تصوری از آن نداری خیلی قضیه را جذاب می‌کند.
 

چقدر سعی کردید خودتان را با نقش سارا هماهنگ کنید؟
این هم یک چیز 50 - 50 است. کنترل آقای بهرامیان خیلی زیاد و بسیار ریزبین و حساس است. کل این سال‌ها کارگردانی ندیده بودم که این‌قدر ریزبین باشد. چیزهایی را متوجه می‌شود که شاید خودم تا به حال متوجه نمی‌شدم و کسی هم تا به حال به من نگفته بود. خب شاید چون قبلا همه کارهایتان سینمایی بوده. این یکی تلویزیونی است و حساسیت در کار تلویزیون بیشتر است.
نمی‌شود گفت در سینما چنین چیزی نیست. چون به نظر من در یک روایت درست، چه در سینما و چه در تلویزیون جزئیات است که کار را جذاب می‌کند. ولی به لحاظ بازی، کسی تا این حد، هیچ وقت حساس نبوده. همین هم خیلی جذاب است و من آن را خیلی دوست دارم.
 

کلا نقش‌های شما خیلی شبیه هم نبوده. سارا هم شبیه هیچ کدام از کارهای قبلی‌تان نیست. برای درآوردن این نقش چه کردید؟
من سر درآوردن لحن سارا خیلی زجر کشیدم! روز اول قبل از اینکه قرارداد ببندم آقای بهرامیان از من خواست که لحنم، لحن یک دختر لوس و بابایی باشد. من هنوز قرارداد نبسته بودم ولی داشتم روی لحنم کار می‌کردم تا مطمئن شوم که نقش مال خودم است.
 

امسال دوز ژانر ماورایی تلویزیون خیلی بالا رفته. به نظرتان رقابت چقدر سنگین است و شما کجای این رقابتید؟
من آن دو سریال دیگر را هنوز ندیده‌ام. سرمان خیلی شلوغ است و مدام در حال کار هستیم. ولی از آنجایی که کاملا داستان کار را قبول دارم و معتقدم شبیه هیچ کدام از کارهایی که تا به حال پخش شده نیست، خیلی خوشبین هستم به موفقیتش. ژانر ماورایی فقط به روایت نیست. باید بتوان یک لحظه‌هایی را خیلی خوب خلق کرد. با دکوپاژهایی که از آقای بهرامیان دیده‌ام خیلی خودخواهانه می‌گویم کار ما از باقی کارها بهتر می‌شود.
 

ولی می‌گویید که هنوز کارهای دیگر را ندیده‌اید!درست است، ولی آقای بهرامیان خیلی روی کارش حساس است و می‌داند چه می‌خواهد و فقط هم به فیلمنامه تکیه نمی‌کند.
 

اینکه سه تا از سریال‌ها ژانر ماورایی باشد حس رقابت را بالا می‌برد، ولی اصلا به نظر شما درست است سه تا از کارها با هم به این صورت باشند؟
جواب مشخصی نمی‌توان داد. این برمی‌گردد به مخاطب که با کدام یک از کارها بیشتر ارتباط برقرار کند. الان خیلی زود است که بخواهیم درمورد کارها نظر بدهیم. تمام کارها تازه شروع شده‌اند و هنوز به اوج نرسیده‌اند. 

 

 

 

 

همشهری جوان/شماره 322/محمد اشعری:

ژانر طنز و خنده با کمی اغماض می‌شود آغازکننده سریال‌های رمضانی را همین ژانر دانست. گمگشته رامبد جوان با بازی آتیلا پسیانی اگرچه در ماه مبارک اتفاق می‌افتاد ولی لحظات طنزی را رقم می‌زد تا بتواند مخاطب را با داستان همراه کند. این خنده در ماه مبارک با کارهای عطاران (متهم گریخت و...) به اوج رسید و البته با بزنگاهش سقوط کرد؛ طنزها جای خودش را به شخصیت‌های تکراری با داستان‌هایی سست و بی‌مزه داد که بیشتر لودگی بود تا طنز. در این سال‌ها افول طنز به جایی رسیده که در دقیقه 90، سریال شاهد احمدلو (سه دونگ، سه دونگ) به کنداکتور پخش اضافه شد تا بلکه نمک رمضان هم تامین شود و مردم بدون خنده نمانند (اگر بخندند!).

 

ژانر اخلاقی- اجتماعی
  بن‌مایه این ژانر در همه ژانرهای دیگر هم تکرار شده است؛ بالاخره در ماه مبارک رمضان باید اخلاقیات ترویج شود، یک انسان به راه راست بیاید یا یکی دیگر به سزای اعمال ننگینش برسد (بالاخره تحول مهمی باید!). ولی آنچه این ژانر را سرپا نگه داشت، دوری جستن از فضاهای ماورایی بود. داستان‌های اجتماعی و شخصیت‌های حقیقی برای ساخت سریال انتخاب شدند. روزه بودن شخصیت‌ها چندان اهمیت نداشت و خط داستانی و روایت کم ایراد آن بود که مخاطب را پای تلویزیون می‌نشاند. این سبک از سریال‌ها با صاحبدلان و میوه ممنوعه به اوج رسید و سال قبل با موجی فراگیر روبه‌رو شد. در مسیر زاینده‌رود و جراحت نشان داد که رمضان 89 نگاه ویژه‌ای به موضوعات اجتماعی‌ای داشت که امسال خبری از آنها نیست.

 

ژانر ماورایی با جن و روح اضافه
 آغازش و البته بهترین نمونه‌اش بدون تردید سریال «او یک فرشته بود» است. تک‌خال علیرضا کاظمی‌پور و علیرضا افخمی آغاز ژانر محبوبی شد که سال‌های سال در روش‌ها و رنگ‌های مختلف، مورد تقلید قرار گرفت و زیرمجموعه‌هایی به آن اضافه شد؛ یک‌بار چشم برزخی و باطن‌بین دستمایه کار می‌شد (آخرین گناه و روز حسرت). یک سال، شخص فرشته یا شیطان در قالب انسانی یا جنی خدمت فرد می‌رسید و راهنمایی یا وسوسه‌اش می‌کرد (اغما، سی‌امین روز، ملکوت و همین سقوط یک فرشته). یک رمضان هم روح مرده‌ها و به کما رفته‌ها در بین بقیه پرسه می‌زدند (کمکم کن و همین پنج کیلومتر تا بهشت). وجه مشترک همه این داستان‌ها، تصویر فضای ماورایی است و آدم‌های ظاهرالصلاحی که به راحتی سقوط می‌کنند یا فرصتی پیدا می‌کنند برای نجات و بازگشت به راه راست.

اقبال مدیران و دست‌اندرکاران تلویزیون به ژانر ماورایی، رمضان امسال را به طرز عجیبی به روح و جن و شیطان آمیخته کرده، در حالی که هر کدام از ما اگر به گذشته رمضان‌هایمان برگردیم، با نمونه‌های انگشت‌شماری مواجه می‌شویم که با اقبال مردم و منتقدان روبه‌رو شده. صاحبدلان، میوه ممنوعه و جراحت (با کمی اغماض) بهترین داشته‌های تلویزیونی در همه این سال‌هاست.

موج بزرگ و یک‌طرفه‌ای که امسال با آن روبه‌رو شده‌ایم، نتیجه‌ای ندارد جز درگیر کردن مردم با داستان‌هایی که هیچ جایی در زندگی روزمره‌شان ندارد، آنها را پای سفره‌های افطاری درگیر تفکرات کم‌مایه‌ای می‌کند که اثری از آن در جامعه اطرافشان نیست، ناخودآگاه به ترویج خرافه‌هایی دامن می‌زند که هیچ مبنای علمی و دینی‌ای ندارد. بی‌دلیل نیست که در این سال‌ها، تیراژ کتاب‌های جن و پری(!) و ماورایی رشد پیدا کرده و با اوج گرفتنش در فضاهای سیاسی، بسیاری از عامه مردم را با خود برده. شاید ژانر ماورایی هم نیاز سریال‌های این ماه باشد ولی در نظر گرفتن ذائقه همه مخاطبان چیزی بود که باید مورد توجه مسوولان تلویزیون قرار می‌گرفت. اما حیف که همیشه در دقیقه نود یادمان می‌افتد که رمضانی هم هست و قصه‌های زیادی می‌ماند؛ ناگفته و ناخوانده... .
 

 

 

 

 

همشهری جوان / شماره 322/ سید احمد واحدی:سریال های ماورایی امسال، مجموعه‌هایی عامه‌پسند و آبکی هستند که فرشته و جن و پری‌شان را زیاد کرده و به خورد ملت روزه‌دار داده‌اند. داستان‌هابراساس وجود موجودات ماورایی خیر و شری است که اصولا قرار نیست در زندگی روزمره ما وجود داشته باشند. رسانه ملی با سه سریال ماورایی به زعم خود حسابی سنگ تمام گذاشته است. اما این باور چقدر بر واقعیت منطبق است؟

 

سقوط یک فرشته
 

برای این داستان تکراری، چه عنوانی کلیشه‌ای‌تر از «سقوط یک فرشته» سراغ دارید؟ داستانی یک‌­خطی که گر چه آخرش را ندیده‌ایم، اما می‌شود حدس زد که به رسم معمول «هپی‌اند ماورایی ماه رمضان» فرشته‌ای که در حال سقوط بوده، یک دفعه به ریسمانی چنگ می‌زند و از تباهی رهایی می‌یابد. سریال شیطانی دارد که از اولین سکانس‌ها می‌توان به ماهیتش پی برد؛ جوانی سیاهپوش با پول فراوان که از این پول در جهت ساقط کردن فرشته استفاده می‌کند.سقوط یک فرشته کاری از بهرام بهرامیان است که تجربه سریال موفق «ساعت شنی» و فیلم ناموفق «آل» را دارد.بهرامیان ساعت شنی‌اش را برای وقت دقیق سقوط یک فرشته برگردانده است. ساعت شنی‌­ای که مطمئنا اگر همین‌طور پیش برود مخاطب تلویزیون را بی‌حوصله می‌کند.
 

سی‌امین روز
 

عنوان «سی­‌امین روز» که اشاره­‌ای‌ به روزهای حدودی ماه رمضان است، مثل «سقوط یک فرشته» نشان می­‌دهد که عوامل سازنده کمترین تلاشی حتی برای انتخاب نامی مناسب برای کار‌های خود نکرده‌اند.
فرشته مرگ یا مرشد مرگ مؤلفه ماورایی این سریال است. دقیقا زمانی که جوان سوال مهمی می‌پرسد یا کار مهمی دارد، فرشته ناپدید می‌شود، تکراری‌ترین تصویر در دیالوگ بین یک انسان عادی و یک موجود ماورایی. انگار موجود ماورایی عقده عذاب دادن انسان مخاطبش را دارد و همیشه می‌خواهد نکته ناگفته‌ای را برای مکالمات بعدی نگه دارد.
تصویر کلیشه‌ای دیگر در سی‌امین روز دعوای همیشگی و عدم اعتماد انسان عادی و موجود ماورایی است. سریال‌هایی که گویا قرار است کنش میان دو موجود زمینی و آسمانی را دستمایه جذب مخاطب کنند.اما سوال اصلی اینجاست که  چقدر اتفاق می‌افتد که کسی سر راهت قرار بگیرد و بگوید تا فلان روز وقت داری برای مردن؟ این اتفاقات بسیار معدود در زندگی آدم‌های خاص برای مخاطب عام چقدر باورپذیر هستند؟
 

پنج کیلومتر تا بهشت

پنج کیلومتر تا بهشت نماد یک دست­مالی حسابی ماورا در تلویزیون ایران است. در این مجموعه مسایل ماورایی گویا به این خاطر مطرح شده‌اند که مخاطب را به خنده‌های مضحک وادارد. سازندگان سریال با ذوق‌زدگی از سوژه به اصطلاح بکر و جذاب­شان، چنان از خود بی‌خود شده‌اند که گویا اصلا حواسشان به برداشت مخاطب نبوده است. سوژه بکر پنج کیلومتر تا بهشت روح‌های سرگردانی هستند که دیالوگ‌هایشان سریال را به سریالی کمدی تبدیل کرده است. روح‌هایی که سوار ماشین می‌شوند و پزشکی می‌دانند و سر کلاس تاریخ می‌روند، مطمئنا متعلق به ژانر کمدی هستند نه ژانر ماورایی. علیرضا افخمی که سابقه ماورایی‌سازی‌اش بسیار است، در این سریال پا از ساخته‌های قبلی‌اش فراتر گذاشته و سعی کرده به بالاترین حد ممکن ساختارشکنی برسد؛ ساختارشکنی ای که دستمایه‌اش مرگ است و روح. سازندگان سریال شاید هیچ وقت فکر نمی‌کردند که با نشان دادن روح سرگردان آدم‌ها به بهانه ارشاد و هدایت مردم در ماه رمضان بتوانند لبخند بر لب جامعه هدفشان بنشانند. 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد