همشهری جوان

پاتوق دوستداران همشهری جوان

همشهری جوان

پاتوق دوستداران همشهری جوان

یادداشت محمدحسین جعفریان در شماره ۳۲۹ همشهری جوان




رازهای نمایشنامه تقدیر از اسطوره‌ها!


همیشه دسته‌ای از انقلابیون،آرمانخواهان حقیقی هستند که بار اکثریت و انبوهی از دیگران را به دوش می‌کشند. آنها جماعتی هستند که تاوان باورهایشان را می‌پردازند. در هر کجا و هر شغلی اینها را می‌بینیم. شعارها، مناصب، منافع و ژست‌ها نصیب دیگران می‌شود، اما پای خون دادن و جان دادن که به میان آید، باز اینها می‌مانند و بس.


چرا این درددل‌ها را می‌نویسم؟ شعری دارم من با عنوان: «عاشقانه‌های یک کلمن»، شاید شما هم شنیده باشید. نقل گلایه‌های یک جانباز است. اینکه همیشه در صحنه اول است و جزو لاینفک محافل، همه جا باید باشد، اما چون، تریبون، گلدان و صندلی.

همین طور که این اشیا جزء لاینفک محافلند... چندی پیش یکی از این مراکزی که بسیار سنگ این ارزش‌ها و آرمان‌ها را به سینه می‌زند، گردهمایی با شکوهی ترتیب داد تا از برخی جانبازان که الگو و اسطوره‌های عرصه خود بوده‌اند تقدیر کند. لابد از آن رو که به جوان‌ها بگویند، یاد بگیرید! مثل اینها باشید. نام چند شهید و سردار و رزمنده و... هم به میان آمد.


نکته جالب در محافل باشکوه این چنین، لایه‌های زیرین آنهاست. به این معنی که ده‌ها میلیون خرج می‌شود تا عده‌ای را جمع کنند و این اسطوره‌ها را به آنها نشان دهند. جوانمردانی که در زمان لازم، از نثار هستی خود دریغ نکرده‌اند.

خب! مدیر می‌آید، عده‌ای از کارمندانش را جمع می‌کند، محفلی را پیش‌بینی می‌کنند وکلی خدم، حشم، بودجه، تبلیغات، دعوتنامه و... کلی پز و قر و قمیش برای بالا دستی‌ها که؟ بعله! ما از فرزندان انقلاب قدردانی کردیم. کلی بیلان کار و خبرگزاری‌ها و صداوسیما و... همه هم وسط می‌آیند که به‌به و چهچه که چه کار خداپسندانه‌ای و دم شما گرم و...


بله! عرض می‌کردم. ده‌ها میلیون صرف اجاره سالن، پوستر، تبلیغات، نور، فیلم‌برداری و... ناگهان مطلع می‌شوی مثلا 5میلیون تومان داده‌اند به یک چهره مشهور تلویزیونی تا پنج دقیقه بیاید روی صحنه و نام چند نفر را بخواند.

50-40میلیون به یک خواننده داده‌اند تا بیایند و در رثای این اسطوره‌ها ترانه بخواند و به همین ترتیب ده‌ها میلیون به سخنران و گروه نمایشی و... که بیایند روی سن و بگویند؛ به‌به چقدر جانبازان و شهدا خوبند و آخرالامر جلو چشم مردم با کلی صلوات و کف زدن و سوت زدن، آن اسطوره‌ها بیایند نفری یک لوح تقدیر و یک نیم سکه بهار آزادی به پاس زحمات و جانفشانی‌هایشان بگیرند.


نتیجه؛ چند صدمیلیون خرج شده و کلی آدم از مجری و خوانندگان و بازیگران مشهور بگیرید تا پیمانکارانی که برگزاری محفل را تدارک دیده‌اند. هر یک ده‌ها میلیون نصیبشان شده تا جلو دوربین‌ها به اسطوره‌ها نفری یک قاب لوح تقدیر و یک نیم سکه بدهند.

بعد هم چه بیلان‌کاری بدهند که ما ارزش‌ها را پاس داشتیم و... دیدید که ما- یعنی جانبازان- اگرچه همه جا یک نام باشکوهیم، اما مثل تریبون، گلدان و صندلی‌های صحنه‌ فقط باید باشیم تا بقیه بتوانند به دستمزدهای کلانشان برسند!





نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد