ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
هنرمند یا هنربند؛ هنرپیشگان سینما کدامند؟
با ناصر فیض و جمعی از دوستان شاعر، عازم سفری بودیم. در سالن فرودگاه، یکی از بازیگران مشهور سینمای ایران به تورمان خورد. بگذارید صادقتر باشیم! در اتاق سیگاریها همدیگر را ملاقات کردیم! نمیتوانم این حس را پنهان کنم که اغلب اصحاب قلم، لااقل خودم و بسیاری از دوستان اطرافم، تصورمان از هنرپیشههای سینما، عدهای آدم خجسته و خوشحال است که دلشان به التفات مردم در انظار عمومی خوش است و این عنایت معمول مردمی که شامل همه هم میشود، از هنرپیشه نقش «قل قلی» تا مثلا استاد چیرهدست و توانمندی چون«علی نصیریان»، سبب شده خود را تافته جدا بافته بدانند.
حال آنکه جز این چیزی در چنته ندارند و اوج هنرشان این است که ادای بقیه را خوب در میآورند. چیزی شبیه فوتبالیستها که اگر توپ و زمین و رسانه را ازشان بگیری، چیزی از آنها باقی نمیماند.
باری درست یا غلط این تصور ما بود. با این عزیز اما گپ که زدیم، آدم فاضل و ژرفی یافتیمش. پرسیدیم؛ تو با این فضل در سینما چه میکنی؟ که درددلش باز شد. تعبیر قشنگی به کار برد که اغلب این جماعت هنربندند، یعنی به هنر بند و آویزان شدهاند، نه هنرمند.
لابد شما هم دیدهاید منقش بر پرده سینما نیستیم. یک هنرمند اصیلیم و از هر انگشتمان هنری میریزد. درد معاش است که ما را به آن سالن تاریک بکشاند، اینها را آن بازیگر مشهور همسفر ما هم گفت.
چرا هنرپیشگان ما و به ویژه ستارهها و مشاهیرشان اینقدر از جایگاه اصلی خود گریزانند؟ نگاهی که به نشریات زرد بیندازیم و نیز برخی برنامههای زرد صداوسیما، میبینیم یک هنرپیشه میآید، ساعتها وقت مردم را میگیرد و مهمترین سوال مجریان این است که چند سال داری؟ چه غذایی دوست داری؟ مجردی؟ چقدر درس خواندهای؟ و... یعنی اموری که عادیترین افراد نیز از آن برخوردارند.
یا اوجش این است که مجری میپرسد: در فلان فیلم گفتی:«خوشجیل» به جای خوشگل. این فکر از کجا نشأت گرفت؟ ... انگار طرف تفسیر تازهای بر فلسفه کانت داشته! خب مشاهده این صحنهها سبب تحقیر اهالی سینما از جانب روشنفکران و مخاطب خاص میشود. لذا بدیهی است هنرپیشهای که سرش به تنش بیارزد، از این فضا متواری باشد.
از سوی دیگر سینمای ما در چند دهه گذشته، به هر دلیل از معرفی یک ابرقهرمان که آبرویی باشد برای این قشر، ناتوان بوده. حرف و حدیثهای بسیاری هم پشت سر این جماعت هست.
خودشان هم چه در نشریات و چه در صداوسیما، تنها میآیند به هم میپرند و هرکدام هم خود را عقل منفصل میداند و خدا را بنده نیست. لذا باز همه چیز در حد همان سرگرمی صرف و تهی از تعقل باقی میماند و هیچکس آنها را جدی نمیگیرد.
حال آنکه سینما ظرفیتهای شگفت و پنهانی جهت الگوسازی و اصلاح جامعه دارد. چیزی که ما بالکل آن را از یاد بردهایم. امیدوارم راهی برای استفاده از این پتانسیل بالقوه بیابیم. آن روز، ستارگان سینما از شغل خود شرمنده نخواهند بود. حتی فضلایشان!