ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
«چیزهایی هست که نمیدانی» تجربهای لذتبخش و عاشقانهای آرام (اما عمیقا توفانی) درباره یک دانشجوی روشنفکر و پرجوش و خروش سابق است که بعد از گذشت سالها که ویران شدن آرمانهایش را بهچشم دیده، مثل تراویس بیکل «راننده تاکسی» با یک بیوک قدیمی معمولا در شیفت شب یک آژانس کار میکند؛ اما برخلاف راهی که او رفت، به انزوا و بیعملی روی آورده.
مهمترین دستاورد فیلم نوع فضاسازی و روشی است که کارگردان (فردین صاحب زمانی) برای روایت قصه و پرداخت شخصیتهایش در پیش گرفته. آدمهای مختلفی که به عنوان مسافر سوار ماشین علی (علی مصفا) میشوند، با داستانهای نیمهتمامی که وارد فیلم میکنند، در حقیقت اتمسفر دور و بر شخصیت اصلی را میسازند. بعضیهایشان هم، مثل سیما (مهتاب کرامتی) و خانم دکتر (لیلا حاتمی) گذشته و آیندهاش را شخم میزنند تا مثلث عشقی غریب فیلم، تمام و کمال شکل بگیرد.
از طرفی، فیلم بهزیبایی مفهوم معجزه را به چالش میکشد و آن را با زلزلهای قریبالوقوع همسان میکند. آدمها مدام از این حرف میزنند که باید معجزهای بیاید تا بدبختیهایشان تمام شود، اما حرف زلزله که پیش میآید، همه به دنبال سوراخ موش میگردند. این وسط فقط علی است که با قضیه زلزله کاملا بیتفاوت برخورد میکند.
مینیمالیسم و ظرافتی که در بسط درام و شخصیتهایش به کار رفته آنقدر زیاد است که نمیتوان به همهشان در این یادداشت اشاره کرد. فقط برای اینکه مظنه دستتان بیاید، فهرستوار اینها را داشته باشید: روشنفکر گوشهگیر فیلم سیگار نمیکشد؛ برای کمک به یک خانم جوان کنار خیابان نمیایستد اما برای سگ یا گربه میایستد؛ هر وقت که باید کار فوقالعادهای انجام بدهد، اصلا هیچ کاری نمیکند؛ خانهاش یک قاب ثابت و بیتحرک است که میشود آن را به کل وجود او تعبیر کرد: پنجرهای که یک لنگهاش گیر کرده، دیواری که قسمتی از آن طبله کرده و گربهای که تنها همدم اوست؛ تکهها و دیالوگهای معرکهای مثل تیتر این یادداشت (از زبان یک قاچاقچی) یا آن «گدازه اضطراب» که مثل جیوه در معده مسافر علی وول میخورد و…
آنهایی که از دوربین روی دستهای زیاد و بیمورد فیلمهای ایرانی سرسام گرفتهاند، «چیزهایی…» را دریابند. فیلمی که با قابهایی آرام اما فکرشده و ظریف و با مختصر و مفیدگویی عالیاش، تماشاگرانش را به مشارکت در کشف داستان و دغدغههایی که دارد دعوت میکند.
هومن داودی/ همشهری جوان ۳۵۱
www.h-j.ir