به نظرتان در رادیو۷، یک رسانه را فدای رسانه دیگری نکردهاید؟ اسم برنامه کلا تناقض است؛ رادیو ۷ در تلویزیون!
ضابطیان: خب چرا؟ فرض کنید اگر اسم برنامه را میگذاشتیم مثلا «درخت چناری در بیابان»، دیگر این شبهه پیش نمیآمد؟ برای هر برنامهای باید نامی داشته باشیم و این به آن معنا نیست که یک مدیا را فدای مدیای دیگر کردهایم.
منظور این است که شما از ظرفیت تلویزیون که نسبت به رادیو، رسانه پیچیدهتری است، استفاده میکنید برای آنکه ابزارهای رادیو را به کار بگیرید. خب تعارض دارد؛ ظرفیتنشناسی است.
صوفی: ما عادت کردهایم خط کشی کنیم. فکر میکنیم رادیویی باید کار رادیویی بکند، تلویزیون جای خودش را دارد و سینما هم همینطور. درحالی که اینها همه ابزار هستند. ما در این برنامه دنبال آن هستیم که از این ابزار استفاده کنیم. اگر توانستیم حرفمان را منتقل کنیم و اگر شما به عنوان یک بیننده با این ماجرا ارتباط برقرار کردید، دیگر مهم نیست چند درصد این برنامه رادیویی است و چند درصد تلویزیونی. مهم، ترکیبی است که توانستهایم به وجود بیاوریم؛ مثلا احساس کردیم برنامه نباید دکور عجیب وغریبی داشته باشد و به فضایی شبیه رادیو نزدیکش کردهایم. ما اصلا نمیگوییم برنامه، رادیویی است. هرچند سعی میکنیم به فضایی که شبیه رادیو هست، نزدیکش کنیم، اما در آن پر از المانهای تصویری است و اتفاقات تصویری زیادی میافتد که ترکیب همه اینها برنامهای شده به اسم رادیو۷٫ اگر بتواند با شما ارتباط برقرار کند، دیگر این خط کشیها معنی ندارد.
در طبقهبندی رسانه به رادیو میگوییم رسانه گرم، چون فقط صدا را میشنوی و تصویر را ذهن خودت میسازد اما تلویزیون، یک رسانه سرد است چون با ارائه تصاویر، تصویرسازی ذهنی را از مخاطب میگیرد. حالا شما دارید صدا و ابزار رادیو را در تلویزیون استفاده میکنید.
ضابطیان: همانطور که محمد گفت، خط کشیها در هر چیزی ذهن آدمها را محدود میکند. وقتی وارد عرصه مدیا میشوی، یا بهتر بگویم وقتی وارد عرصه هنر میشوی، به نظر من، خروجی مهم است و اینکه خروجی تو بتواند کارکردی که مورد نظرت هست، داشته باشد. ممکن است تمام اصول تحلیل شده رسانه دیداری یا شنیداری در جای خودش به کار گرفته شود اما خروجی، چیزی نشود که مخاطب میتواند با آن رابطه برقرار کند. ولی زمانی هست که همه اینها را ترکیب میکنی. اگر بخواهید خطکشیهای آنچنانی کنید، لحظاتی هست که کار ما به مطبوعات نزدیک میشود. گاهی به رادیو نزدیک شده و زمانی به شدت تلویزیونی میشود. یک وقتهایی هم از عناصر سینما برای ساختن برنامه استفاده میکنیم. هیچ تفکیکی هم برای اینها قائل نیستیم. ما یک خروجی داریم. این خروجی یا میتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند یا نه. من چنین تعبیری ندارم که ما موردی را فدای مورد دیگری کردهایم. اما اگر به قول شما چنین کاری انجام دادهایم، هیچ اشکالی ندارد. مهم این است که بتوانیم با مخاطب ارتباط برقرار کنیم.
یکی از اصولی که تلویزیون یا هر رسانه تصویریای باید داشته باشد، ارتباط غیرکلامی با مخاطب است. برنامه شما این ارتباط دیداری را ندارد.
ضابطیان: اصلا قبول ندارم که این برنامه شنیداری است و دیداری نیست. میزان انیمیشنهایی که ما استفاده میکنیم، فتوکلیپها و کلیپهای تصویری که میسازیم و از طرف دیگر افراد متعددی که از آنها دعوت میکنیم، همگی جلوه بصری دارند. ما هر شب یک مهمانی داریم. این میرود و آن میآید. مخاطب، چهره این آدمها را میبیند و جذابیت موضوع این است که خیلی از این افراد در این پوزیشن تا حالا دیده نشدهاند. ضمن اینکه نمیتوانی حدس بزنی حالا نفر بعدی چه کسی است؟ و همین امکان دارد وقتی مهمانها را میبینی، غافلگیرت کند. این یکی از ویژگیهای تلویزیونی در همه دنیاست. در برنامهای که متشکل از یک سری آیتمها با فرمت ثابت است، آن چیزی برنامه را پیش میبرد که ما به آن میگوییم غافلگیری. جدای از عنصر غافلگیری، کلی المان تصویری هم در این برنامه داریم.
حداقلی است، «آب دریا را اگر نتوان کشید» است؛ مثل این میماند که شما از یک گوشی آیفون فقط برای همان چهار عمل اصلی هر موبایل دیگری استفاده کنید؛ همین.
ضابطیان: بله ولی بعضی وقتها ممکن است در همین حد جواب بدهد. شاید در یک ساعتی و یک جایی فقط به همین نیاز داشته باشی و ممکن است در یک لحظاتی هم از دستگاه آیفون برای کارهای دیگری استفاده کنی. بنابراین اگر جایی نیاز است فقط از همان چهار عمل اصلی استفاده کنی، باید همین کار را بکنی.
در تلویزیون هرجای دنیا، گوینده باید رو به دوربین باشد تا با مخاطب ارتباط بگیرد ولی توی رادیو۷، در ۷۰ درصد برنامه، کسانی که آیتمها را اجرا میکنند، سرشان پایین است و هروقت هم که سرشان را بالا میآورند، احتمال اشتباه خواندن و حتی پریدن حس بیشتر وجود دارد.
صوفی: بله ممکن است اینطوری باشد. در بخش زنده برنامه، الزامات یک برنامه زنده و تلویزیونی این است که مجری باید با مخاطبش ارتباط بگیرد و با دوربین صحبت کند اما توی استودیو شماره ۲، این الزام نیست. هرکسی به هر نسبتی که میتواند با متنش ارتباط برقرار کند و راحت است، متن را اجرا میکند. یکی ممکن است کاملا رادیویی با متن ارتباط برقرار کند و هیچ الزامی نداریم که توی دوربین نگاه کند. فرد دیگری هم ممکن است دوست داشته باشد با دوربین ارتباط برقرار کند. هرکدام از اینها اگر ارتباط درستتری با متنشان برقرار کنند، این حس به بیننده هم منتقل میشود. حالا من میخواهم از شما بپرسم وقتی رادیو۷ را میبینی، آیا جایی هست که برایت تصویر بسازد یا نه، فقط همان چیزی است که میبینی. وقتی قصه خوانده میشود یا جاهایی که برنامه به رادیو نزدیک میشود، من فکر میکنم همین جاها شما میتوانید به عنوان یک بیننده تصویرسازی کنید. پس اشکالی ندارد اگر با کسی که قصه میخواند، ارتباط چشمی برقرار نمیکنیم. شما هم همراه با کسی که قصه میخواند، تصویر میسازید.
ضابطیان: ببینید توی استودیوی شماره ۲، بیش از هرچیز، متن مهم است. یعنی ما میخواهیم در استودیو شماره۲، بیننده ما با متن ارتباط برقرار کند. و به همین دلیل آیتمها خیلی کوتاه است؛ مثلا دو دقیقه یا یک و نیم دقیقه است. ما میخواهیم مثلا بیننده اولش خانم گوهر خیراندیش را ببیند و بعد شروع به گوش دادن متن کند. خب توی اون قاب برای خانم خیراندیش اتفاق خاصی نمیافتد و این تصویر در ذهن مخاطب ثبت میشود. از اینجا به بعد دیگر میخواهیم که متن را گوش بدهد. اگر دوست داشت، نگاه هم بکند اما اگر سرش را برگرداند یا رفت آشپزخانه و برای خودش یک چای ریخت، بتواند ارتباطش را حفظ کند.
یعنی از نظر شما اشکالی ندارد که مخاطب شما بیننده نباشد، شنونده باشد؟
صوفی: دقیقا. این همان چیزی است که به آن رسیدهایم. فکر میکنیم که بیننده رادیو۷ میتواند یک ساعت پای تلویزیون بنشیند و برنامه را ببیند و یک چیزهای تصویری بگیرد. اما درعین حال میتواند تمام این یک ساعت برنامه را نبیند، کارهای آخر شبش را انجام بدهد و بشنود.
خب این اتفاق از طریق رادیو هم که میتواند بیفتد. میشود همین برنامه از صوفی و ضابطیان در رادیو پخش شود و مخاطب به آن گوش بدهد.
ضابطیان: خب بله میشود. یک بار من جایی داور بودم. آن زمان سرم خیلی پرباد بود و حساسیت زیادی نشان میدادم و به شکل افراطی دنبال خط کشیها و درست و غلطها بودم. آقای پرویز کیمیاوی، رییس هیأت داوران بود. یک فیلم، تصویر خیلی خوبی داشت و روی آن یک نریشن گذاشته بودند. خروجی، فیلم خوبی شده بود ولی من استدلال میکردم که نباید به این فیلم توجه کرد. چون تصویر و صدایش هرکدام جدا گرفته شده و میگفتم که اگر صدای این فیلم را از آن بگیریم، چی میماند؟ و همین استدلال را در هیات داوران هم گفتم. کوچکترین عضو آن هیأت هم بودم. آقای کیمیاوی کمی به من نگاه کرد و گفت: صدایش را نمیگیریم خب! بعد من فکر کردم که راست میگوید. صدایش را نمیگیریم دیگر! حالا این هم مثل همان ماجراست. بهتر است کمی گستردهتر ببینیم. بله طبق آن خط کشیها اگر نگاه کنیم، میگوییم توی تلویزیون باید فلان کار انجام بشود و توی رادیو فلان کار. ولی میتوانیم این کار را نکنیم. اینهمه تلویزیون برنامه پر زرق و برق دارد که من بهش میگویم ذوقزدگی تصویری. رنگ، موزیک، وله، دکورهای عظیم. ته آن چی هست؟ چندتا بیننده دارد؟ این سادگی که الان ما توی برنامهمان داریم، چیزی نیست که از ابتدا به آن رسیده باشیم. سالهاست که من و آقای صوفی داریم برنامه میسازیم، برنامههایی میساختیم پر از زرق و برق و با دکورهای بزرگ. از نشستن در تخت جمشید گرفته (یک سال برنامه عید را در تخت جمشید اجرا کردیم) تا برنامه نقره یا فرشواژه. از این مسیر عبور کردیم تا رسیدیم به اینجا که به نظر ما توی فضای اجتماعی و ذهنی و فکری فعلی، چیزی که مردم آخر شب میخواهند، یک سادگی است.
اتفاقا بحث همینجاست؛ فرش واژه یا نقره، برنامههای لطیف و نرمی بودند، شلوغکاری نداشت، به فضای زمان پخش خودش میخورد و بسیار هم تصویری بود. وقتی دو نفر میتوانند چنین برنامهای بسازند و وجه هنری را هم به تلویزیون اضافه کنند، چرا کاری را انجام میدهند که وجه بصری ندارد. چرا آن کار را انجام نمیدهند و نزدیک دو سال است که خودشان را درگیر این برنامه کردهاند؟
صوفی: خب وقتی یک برنامهای دارد جواب میدهد و تو میتوانی با مخاطب ارتباط برقرار کنی…
سر جواب دادنش هم حرف داریم. البته نه اینکه از موضع مردم بگوییم برنامه جواب نداده. میگوییم کسانی که این برنامه را میبینند، دقیقا کسانی هستند که حس رادیویی دارند. مثل قدیمترها که رادیو بیشتر گوش داده میشد. حالا جای خالی رادیو برای این افراد، احساس میشود و تلویزیون همان کار را برایشان انجام میدهد. این افراد، ثابت هستند و بسیار هم متعصبند روی برنامه رادیو۷٫
ضابطیان: نه الزاما! البته حرف شما را رد نمیکنم. خیلیها هستند که با برنامه ما دوباره با رادیو آشتی کردند. خیلیها هم هستند که توی برنامه برایشان نوستالژی هست. ولی درصد عمده بینندههای ما بچههای جوانی هستند که اصلا از بچگی دیگر رادیو توی خانهشان نبوده. الان دیگر ما میتوانیم ادعا کنیم که بینندههای زیادی در سراسر ایران داریم و این مسأله را از بازخوردی که از مردم میگیریم متوجه میشویم. در آن ساعت، آدمها ریموت دستشان است و حق انتخاب صدها برنامه تلویزیونی را از سراسر جهان دارند ولی این برنامه را انتخاب میکنند. خیلیهایشان هم اصلا نه خاطرهای از رادیو دارند و نه رادیو را میشناسند. بحث مخاطبشناسی و زمانشناسی خیلی مهم است. ممکن است بهترین کارهای آرتیستیک را هم بتوانی انجام بدهی که خیلی شلوغ و پر از رنگ و نور باشد ولی به این نتیجه میرسی که برای این ساعت، این برنامه مناسب است. مخاطب، موضوعی است که توی رسانههای ما، چه دیداری، چه شنیداری و چه مکتوب فراموش میشود. مثلا روزنامه درمیآورند ولی حجم مطالبی که توی این روزنامه هست، به اندازه یک هفتهنامه است. هفته نامه به اندازه ماهنامه و ماهنامه به اندازه فصلنامه مطلب دارد و این برای رسانه سم است. باید مخاطبت را بشناسی، ببینی چی میخواهد، چی کم دارد و دنبال چی هست؟ و بعد، آن چیزی را که میخواهد به او بدهی. اینطوری میتوانی برنامهای بسازی که مردم با آن ارتباط برقرار کنند.
حالا برگردیم به آن سوال؛ چرا در گذر همین رادیو۷ متوقف ماندهاید؟
صوفی: ادامه جوابم این بود که باید ببینیم هر برنامهای برای چه ساعتی جواب میدهد. نقره جمعهها ظهر پخش میشد. این خیلی مهم است که وقتی یک برنامهساز برنامهای را طراحی میکند، بداند چه ساعتی از روز و چه جور بینندههایی پای برنامهاش مینشینند؛ مثلا ما فکر میکردیم بیننده برنامه نقره کسی است که جمعهها معمولا تا ساعت ۱۱ میخوابد. حالا بیدار شده، کانالهای دیگر برنامه جدی ندارند و این فرد درحال کانال گردی است. بنابراین باید برنامهای برایش تهیه کرد که خیلی هم برنامه عجیب و غریبی نباشد و برایش درگیری ذهنی ایجاد نکند. برای رادیو۷ هم باید همین طراحی انجام بشود. رادیو۷، یک برنامه آخر شب است. همانطور که منصور توی مصاحبهها میگوید، برنامهای است که بینندهاش آخر شب جلوی تلویزیون لم میدهد و میتواند یک جاهایی از آن را گوش کند و حتی یک جاهایی را ببیند. من شخصا دوست دارم مخاطب بتواند برنامه را ببیند و بشنود، بعد نبیند و بشنود و بعد هم وسط برنامه خواب برود. بنابراین باید برای چنین ساعت و چنین فضایی طراحی شود. آن وقت اگر پر از نور و دکور و موسیقیهای آنچنانی باشد، اصلا دیگر برنامه به درد آن موقع شب نمیخورد.
ضابطیان: ما به گویندگانمان و کسانی که میآیند در استودیوی شماره ۲، متن میخوانند، میگوییم آرام صحبت کنند. آرامتر از حد معمولی که توی برنامههای دیگر صحبت میکنند. به این دلیل که درطول روز آنقدر سروصدا توی زندگی ما هست که اذیتمان میکند و در این ساعت دنبال آرامش میگردیم. این موضوع آگاهانه از گوینده خواسته میشود و این فضا آگاهانه به وجود میآید.
لابد چون این شکل برنامهسازی، راحت است، میخواهید در گیرودار آن بمانید و جواب را میپیچانید!
ضابطیان: عکس آنچه که به ظاهر معلوم میشود و همه فکر میکنند که این یک برنامه خیلی ساده است، به جرات میتوانم بگویم سختترین برنامهای است که تا الان ساختیم. (تایید صوفی) به این دلیل که اگر بتوانی با سادگی مخاطب جمع کنی، خیلی سختتر از آن است که بخواهی با دکور و آیتم این کار را انجام بدهی و البته حجم بینندهها هم میگوید کار سختی است. ما هیچ برنامهای نداشتهایم که تا این اندازه مخاطب داشته باشد.
در برنامهتان آیتمهایی دارید که یک نفر میآید یک متن مثلا پراحساس را میخواند درحالیکه نه صدا و نه چهرهاش با این متن همراهی نمیکند. درنتیجه نه ارتباط کلامی برقرار میکند و نه غیرکلامی. واقعا چرا چنین بخشهایی دارید؟ فقط برای غافلگیری؟
صوفی: به فرض آقای هوشنگ نصیرزاده میآید نامهای از نیما را میخواند. این فرد یک آیتم ثابت در برنامه ندارد که مثلا فکر کنی چرا باید هفتهای دو بار بنشینم این فرد را ببینم درحالی که اینقدر (به نظر شما) بد میخواند. اتفاقا دلیلش فقط همین است که این فرد در یک پوزیشن جدید دیده شود. هیچکس انتظار ندارد هوشنگ نصیرزاده بیاید بنشیند و نامه نیما بخواند. یا مثلا عماد افروغ بیاید و یک متن عاشقانه بخواند. توی برنامه ما آدمها در پستهای مختلف از سیاستمدار و ورزشکار و هنرمند آمدهاند و در موقعیت دیگری قرار گرفته و شعر و قصه و متن عاشقانه خواندهاند. بعضیهایشان خیلی خوب میخوانند و بعضیهایشان هم خوب نیستند.
ضابطیان: البته ما متنهای کسانی از این دست را مثلا متنی ۵ خطی میگذاریم که هم خودش عذاب نکشد و هم بیننده اذیت نشود. خیلی هم مهم نیست که بیننده با این آیتم رابطه حسی برقرار کند. اصرار داریم که همه آدمها باشند. مثلا وقتی شما دارید برنامه را تماشا میکنید، بگویید: اِ، هوشنگ نصیرزاده آمده متن بخواند و تا از غافلگیری حضور این فرد دربیایید و تازه بخواهید ببینید چه میخواند، تمام شده و رفته. مثلا آیتمش ۴۵ ثانیه بوده. اما وقتی مثلا از آقای چنگیز جلیلوند میخواهیم متنی را بخواند، ۴ دقیقه هم به او فرصت میدهیم چون میدانیم بیننده با او رابطه برقرار میکند. خودمان حواسمان به این ماجرا هست که این ماجرا از یک اندازهای طولانیتر نشود. حرفتان را کاملا میپذیرم اما برنامه را باید به صورت یک پکیج یک ساعته ببینیم. حالا توی این برنامه یک ساعته ۴۵ ثانیهاش را هم بگذاریم یک والیبالیست بیاید و متن بخواند.
انتخاب مجریهایتان به چه شکل است؟
صوفی: ما سه تا مجری ثابت داریم که هر هفته هستند: آقای ضابطیان، آقای کاکاوند و آقای کرمی. روزهای دیگرمان هم گردشی هستند اما در طول این یک سال و نیم خیلیها آمدهاند و اجرا کردهاند. ما هم یک سری شاخصههایی داریم. به هرحال مجریها باید از یک میزان سوادی برخوردار باشند، خوب صحبت کنند و متنخوانی درستی داشته باشند. در کنار این ویژگیها و استفاده از افراد باسابقه، سعی میکنیم همیشه یکی دوتا مجری جدید هم به برنامه اضافه کنیم. و سعی کردهایم این ترکیب را همیشه رعایت کنیم. از چهرههای جدید به چهرههای قدیم.
به نظر خودتان، برنامه به مجری که میرسد افت نمیکند؟
ضابطیان: طبیعتا همه مجریها توی یک سطح نیستند و یک توانایی و استعداد را ندارند. ممکن است شما بگویید یک مجری خوب نیست و من هم حرفتان را بپذیرم اما میتوانم به شما بگویم یک مجری در فضای فعلی تلویزیون معرفی کن که بهتر از این باشد و به حس و حال برنامه ما هم بخورد.
بخش مجری در متن هم افت میکند. ما وقتی شعر یا قصه میشنویم، جدا از همه اختلافات دیداری و شنیداری، یک چیزی دریافت میکنیم اما وقتی به اینجا میرسد معمولا متن، گم است.
ضابطیان: متن، افت نمیکند چون نویسنده متنها، یکی است. خب طبیعتا ما هم سعی میکنیم در نظر بگیریم کسی مثل آقای کاکاوند که پر از اطلاعات و حرف است، فرق میکند با یک مجری که خودش خیلی آدم مولفی نیست. ما سعی میکنیم مثلا اگر آقای کاکاوند ۳۰دقیقه از برنامه را قرار است صحبت کند، مجری شب بعدی که میآید، ۱۵ دقیقه برایش وقت میگذاریم.
همین را میخواهیم بگوییم که مثلا وقتی آقای کاکاوند صحبت میکند، چیزی دریافت میشود اما برخی مجریها، هیچ نقشی در برنامه ندارند جز اینکه فقط فرصت ایجاد میکنند که مخاطب کانال را عوض کند و ببیند در شبکههای دیگر چه خبر است.
ضابطیان: بله این اتفاق را قبول داریم. ایده آل ما مجری مولف است ولی مجری نداریم که هم مولف باشد و هم بتوانیم بهاش اعتماد کنیم. بعضیهایشان هم نمیشناسند برنامه زنده را.
اینکه یک مجری خوب رادیویی باشند کافی نیست؟ چون مجریهای خوبی در رادیو داریم که برنامه زنده رادیویی را هم خوب میشناسند اما اثری از آنها در برنامه شما نیست.
ضابطیان: به این دلیل که رادیو اجازه نمیدهد مجریهایش به تلویزیون بیایند. ما زمانی که برنامه را شروع کردیم از خیلی از مجریهای رادیو بهره میبردیم و میخواستیم فضایی ایجاد کنیم که مجریهای رادیو دیده بشوند و مردم چهرهشان را ببینند ولی موضوع این است که رادیو این اجازه را به آنها نمیدهد. میترسد بیایند توی تلویزیون و جذابیتهای این رسانه باعث شود دیگر رادیو نروند.
برای آیتمها هم نمیتوانید از آنها استفاده کنید؟
ضابطیان: نه متاسفانه!
اما چندین بار دیدهایم که استفاده کردید.
صوفی: بله یک دورهای گفتند در برنامه زنده نیایند، ما هم در بخش آیتمها از آنها استفاده کردیم اما بعدا محدودیت گذاشتند.
ضابطیان: بعضیها هم که در برنامه هستند، ردیف استخدامیشان در رادیو مجری نیست. مجری-بازیگر است. برای همین ما میتوانیم از آنها استفاده کنیم.
دلیل اینکه برنامهتان از ستاره خالی شده یا کم شده چیست؟
ضابطیان: این نظر شماست! ما چنین نظری نداریم. شاید کمی عادت کردهاید به برنامه وگرنه خیلی به این مسأله معتقد نیستم. هم در گفتوگوهایمان و هم در آیتمهایمان تا جایی که میتوانستیم اشخاص مطرح را آوردهایم.
صوفی: اوایل که رادیو هفت شروع شده بود و یک اتفاق جدید بود، این بخش برنامه برای همه جذاب بود. حتی تا یک دوره در رادیو۷، پیامکهایی که از مردم دریافت میکردیم، بیشتر درگیر این ماجرا بود. مثلا از هر هزار پیامک شاید به جرأت بشود گفت، ۹۰۰-۸۰۰تا این بود که این چهره را به برنامه دعوت کنید یا آن یکی را. الان اما اصلا چنین چیزی نیست. دیگر خود برنامه برایشان مهم است و درباره آن نظر و پیشنهاد میدهند یا انتقاد میکنند، آن هم انتقادهای تند ولی با تعصبی خاص این انتقاد را مطرح میکنند.
برای عادت نشدن برنامهتان برای مخاطب چه میکنید؟
صوفی: اگر بیننده برنامه رادیو۷ باشید و اگر مثلا برنامه سال گذشته همین موقع را با همین الان مقایسه کنید، این تغییر را احساس میکنید. ما همیشه در طول این یک سال و نیم سعی کردیم مدام در درون برنامه تغییر ایجاد کنیم. ممکن است از نظر شکل کلی ثابت باشد، اما در درون خودش سعی کردهایم دائم تغییرش بدهیم. بخشهای مختلف اضافه کردیم و حتی چیزهایی را که در دورهای موفق بودند و بعد احساس کردیم باید تغییر کنند، حذف کردیم. و ما دائم به این ماجر ا فکر میکنیم و سعی میکنیم مراقب باشیم که برنامه به تکرار نیفتد. برای نوروز هم سورپرایزهایی داریم که فعلا بماند…
- – -
شما دو نفر افراد بسیار محترمی هستید و کارهایتان هم اینطوری نمود پیدا کرده. چقدر به حقوق هنرمندانی که از آنها کار پخش میکنید، احترام میگذارید؟
ضابطیان: بگذارید یک چیزی را تعریف کنم. ما ویژه برنامهای داشتیم درباره امیرکبیر. آقای شهرام ناظری یک ترانه خوانده بود درباره امیرکبیر. خب میدانید بعضی از هنرمندان دوست دارند کارشان از تلویزیون پخش بشود و اصلا نیازی هم ندارد که از آنها اجازه بگیری. چون اجازه را قبلا صادر کردهاند و یک وقتهایی هم وقتی کارشان را پخش میکنی، تماس میگیرند و خیلی هم تشکر میکنند. ولی درمورد شهرام ناظری شک کردیم که آیا دوست دارد کارش در چنین برنامهای پخش بشود یا نه. چون کار، جدید است. کارهای قدیمیشان که قبلا توی آرشیو بوده و از طریق خودشان رفته توی آرشیو و هزار بار هم پخش شده و مشکلی ندارد. من خودم آقای ناظری را که پیدا نکردم، ولی آهنگسازشان را پیدا کردم و تماس گرفتم که ما برنامهای داریم درباره امیرکبیر و میخواهیم که یک قطعه ایشان را پخش بکنیم، اجازه می دید؟ باتعجب پرسید: شما از کدام تلویزیون زنگ میزنید؟ گفتم از شبکه ۷٫ پرسید: این شبکه توی ایران هست؟ گفتم بله دیگر، ایران است و از تهران زنگ میزنم. گفت: آخر تا به حال هیچکس توی ایران زنگ نزده از ما اجازه بگیرد! ما اگر بدانیم که هنرمند ممکن است خدای ناکرده با تلویزیون مشکلی داشته باشد و دوست نداشته باشد کارش پخش بشود، چه به لحاظ اخلاقی و چه شرعی، خودمان را ملزم میدانیم اجازه بگیریم. کما اینکه شما در شبکههای دیگر خیلی صدای آقای سهیل نفیسی را نمیشنوید. ما از ایشان اجازه گرفتیم. بنابراین سعی میکنیم تاجایی که بشود، این حقوق را رعایت کنیم.
در مواردی پیش میآید که مثلا دو دقیقه از ترانه یک خواننده را پخش میکنید و درست وسط قطعه، پخش آن را قطع میکنید و وارد استودیو میشوید. ما این کار را یک بی احترامی میبینیم. یک اثر هنری خلق شده و برنامهای که اینقدر برنامه محترمی است و به صدا احترام میگذارد، چرا این کار را میکند؟
صوفی: درنهایت ما داریم یک برنامه تلویزیونی میسازیم که این برنامه شکل و ریتم خودش را دارد. و باید به فکر ریتمش باشیم تا به هرحال شکل برنامه دربیاید. برنامهای نمیسازیم که فقط در رابطه با موسیقی باشد تا مثلا بگوییم داریم راجع به فلان خواننده صحبت میکنیم و بیایید ترانهای از این خواننده را بشنویم. مسلم است اگر چنین برنامهای باشد و ترانه را کامل پخش نکنیم، بیاحترامی کردهایم. اما پخش ترانهها هم بخشی از برنامه رادیو۷ است. به واسطه طراحیای که انجام شده، ممکن است همان حد جواب بدهد؛ مثلا ممکن است یک موسیقی را انتخاب کنیم که کاملا برای بخشی که داریم از آن استفاده میکنیم، کاربرد داشته باشد و بهترین انتخابمان باشد اما در عین حال هفت دقیقه هم طول بکشد. ما نمیتوانیم کل این هفت دقیقه را پخش کنیم. البته این در کنار آن ملاحظاتی است که بعضی از کارها را میتوانیم دو دقیقه پخش کنیم ولی بیشتر از آن، ممکن است حساسیت ایجاد کند.
- – -
موسیقی، برگ برنده برنامه شماست. این همه مجوز موسیقی را چطوری میگیرید؟ پارتی دارید؟
ضابطیان: به سختی! (میخندد)
صوفی: با احترام به تمام تهیه کنندههای تلویزیونی، اولا ماجرا این است که این گروه برای موسیقیهایش وقت میگذارد. خیلی از موسیقیها هست که مجوز دارد و هیچ اشکالی برای پخش کردنشان وجود ندارد، اما کسی دنبال آنها نمیرود. معمولا آثار چندتا خوانندهای که دم دست هستند و انتخاب میشوند پخش میشود. دوم اینکه بعد از یک سال و نیم این برنامه سعی کرده و توانسته اعتماد رسانه را جلب کند. یعنی اینکه بلد است چطوری از موسیقیاش استفاده کند. این اعتماد باعث شده که حالا دیگر کمی دست ما بازتر است.
یعنی مرکز موسیقی گاهی اختصاصا برای استفاده در برنامه رادیو۷ مجوز صادر میکند.
ضابطیان: بگذارید پروسه مجوز را من برایتان بگویم. مرکز موسیقی درواقع یک سری کارها را خودش میسازد، یک سری کارها را هم که از بیرون به آنها داده میشود، بررسی میکند و بهشان مجوز میدهد. این کارها مجوز میگیرند و در آرشیو میمانند. خیلی وقتها تهیهکنندگان تلویزیون و رادیوی ما نمیدانند که اصلا این کارها مجوز گرفته. دنبالش نمیروند. باوجود آنکه نامه هم برایشان میآید ولی حوصلهاش را ندارند و دنبال دردسرش نیستند. یک وقتهایی میبینید تلویزیون سرجمع ۱۰تا کلیپ دارد و این ۱۰تا کلیپ را در طول سه ماه به شکل مستمر پخش میکند. تهیه کنندهها اغلب خودشان برای گرفتن مجوز اقدام نمیکنند. ما هر هفته کلی ترانه داریم. خب سخت است دیگر این ترانهها را پیدا کنیم، شعرش را پیاده کنیم، مجموعه اینها را بفرستیم مرکز موسیقی، آنجا شورا تشکیل بشود، این همه کار را گوش بدهند و بررسی کنند، نامه بنویسند و بعد بگویند این شد و آن یکی نشد. بعد بروی چانه بزنی که چرا مثلا این نشد؟ آنها وارد این مسیر نمیشوند، ما میشویم.
خب وقتی شما این مسیر را طی کردید، دیگر نیازی نیست که نفر بعدی این مراحل را طی کند، هست؟
ضابطیان: حالا مسأله دیگر، مسأله اعتمادسازی است. ببینید، این موسیقی که ما الان پخش میکنیم، اگر قرار بود پارسال یا همان اول برنامهمان را پخش کنیم، شاید همان شروع برنامه ، دچار مشکل میشد. اما ما آرام آرام ثابت کردیم که سعی داریم موسیقی خوب پخش کنیم، مردم هم این موسیقی را دوست دارند و ما به اندازه این کار را انجام میدهیم. حسن سلیقهای که رادیو۷ در پخش موسیقی داشته، باعث شده که مرکز موسیقی و تلویزیون هم به ما اعتماد کنند.
هنوز باورمان نمیشود پارتی نداشته باشید!
ضابطیان: نه، ما هیچ وقت پارتی نداشتیم. واقعا همه لطف دارند به ما؛ از مدیر شبکه بگیر تا مرکز موسیقی. ولی این لطف مبتنی بر عملکرد ما بوده.
www.h-j.ir