همشهری جوان

پاتوق دوستداران همشهری جوان

همشهری جوان

پاتوق دوستداران همشهری جوان

اسکاتلند حسابی برای انگلستان شاخ شده‌



چهاردیواری اختیاری؟


همشهری جوان/شماره 351/لیدا هادی:

«شما بهتر است در کار ما دخالت نکنید!» پاسخ تند نیکولا استروژن معاون سروزیر اسکاتلند ( عنوان اختراعی اسکاتلندی‌ها! آنها نخست‌وزیر ندارند.) به دیوید کامرون نخست‌وزیر انگلیس تیتر جذاب مردم شبه جزیره بود. چه شده بود که اسکاتلندی‌ها با این لحن با دیوید کامرون حرف می‌زدند؟ موضوع را دو، سه روز بعد روزنامه‌های انگلیسی روشن کردند.« اسکاتلند دوباره یاد استقلال افتاده.» حزب ملی این کشور که هرازگاهی با همین وعده مردم را سر  ذوق می‌آورد، این بار عزمش را جزم کرده که این پروژه را یک بار دیگر امتحان کند. انگلیسی‌های نگران  هم در پارلمان جمع شدند و  برای اینکه جلوی اسکاتلند را بگیرند، جلسه فوری گذاشتند. البته حق داشتند. مساله جدی‌تر از سال‌های پیش شده بود. اسکاتلندی‌ها حتی تاریخ برگزاری رفراندوم را هم تعیین کرده بودند؛ ژوئن 2014.  هفتصدمین سالگرد پیروزی اسکاتلندی‌ها در نبرد «بانوکبرن»

 

دیوید کامرون و اد میلیبند – رهبر دو حزب مخالف انگلیس – در روزهای عادی چشم دیدن همدیگر را ندارند اما هفته گذشته آنها هر دو با هم به جمع نماینده‌های پارلمان انگلیس رفتند تا برای مشکل تازه دولت انگلیس راه چاره‌ای پیدا کنند. خبرهای خوبی از اسکاتلند به گوش نمی‌رسید.

الکس سالموند، وزیر اسکاتلند در کابینه انگلیس  که این روزها ریاست پارلمان کشورش را هم به عهده دارد، در یک جنجال رسانه‌ای دوباره به مردم قول داده بود که در سال 2014 یک همه پرسی بزرگ در کشور برای اعلام استقلال از بریتانیا برگزار کند. ادعای وزیر اسکاتلندی  برای انگلیسی‌ها سنگین بود.

 

کامرون که اصلا دلش نمی‌خواهد این اتفاق در دوران نخست‌وزیری او بیفتد، در جمع نماینده‌های انگلستان از یک فاجعه حرف زد و اینکه به اتحاد بریتانیا اعتقاد قلبی دارد و به هیچ صورتی نمی‌گذارد اسکاتلند از مرزهای آنها خارج شود. اد میلیبند رهبر حزب کارگر انگلستان هم دست به دامان رهبران باقی احزاب کشور شده و از آنها خواسته به هر ترتیبی که هست، جلوی استقلال اسکاتلند را بگیرند. اسکاتلندی‌ها اما ادعا می‌کنند که می‌توانند بدون نیاز به تصویب قانون در مجلس انگلستان رفراندوم برگزار کنند.


مستقل می‌شویم، قول!
مساله استقلال اسکاتلند از زمانی جدی شد که حزب ملی این کشور توانست در انتخابات به اکثریت آرا برسد و الکس سالموند رهبر حزب هم بشود سروزیر اسکاتلند. ( به او نخست‌وزیر نمی‌گویند برای اینکه از لحاظ سیاسی نخست وزیر، دیوید کامرون است نه او) سالموند در انتخابات سال گذشته با وعده استقلال کامل به میدان آمد و توانست با آرای زیادی خودش و حزب ملی گرایش را به پارلمان ببرد. بعد از انتخابات دیگر صحبتی از وعده سروزیر نشد تا اینکه خبر رسید انگلیسی‌ها برای نگه داشتن اسکاتلند دارند یک کارهایی می‌کنند. دوباره سر و صداها بلند شد.

 

سالموند برای اینکه روی انگلیسی‌ها را کم کند به میدان آمد و اعلام کرد که انتخابات حتما در سال 2014 برگزار می‌شود. البته این تنش‌ها فقط مال این دو، سه سال اخیر نیست. از سال 1970 میلادی زمزمه جدایی کامل اسکاتلند بلند شده بود. بیشتر اسکاتلندی‌ها لیبرال هستند و  به همین خاطر با دولت محافظه کار فعلی انگلستان مشکلات زیادی دارند. البته اسکاتلندی‌ها هنوز تکلیفشان بین خودشان هم معلوم نیست. در نظر سنجی ساندی تایمز فقط 37درصد آنها هوادار استقلال بودند، 42 درصد مخالف و البته 21 درصد هنوز تصمیمی در این باره نگرفته‌اند!

 

در جست‌و‌جوی رفراندوم سه گزینه‌ای
دیوید کامرون کم دردسر نداشت که حالا اسکاتلندی‌ها هم شاخ شده‌اند و توی گیرودار بحران اقتصادی به فکر استقلال افتاده‌اند. نخست‌وزیر انگلیس وقتی دید با حرف نمی‌شود با اسکاتلندی‌ها طرف شد، سعی کرد آن قدر سر راهشان سنگ بیندازد که از خیر برگزاری انتخابات بگذرند. اول از همه گیر داد به نحوه برگزاری رفراندوم. 

 

دیوید کامرون اصرار دارد که در رفراندوم فقط دو گزینه بله و خیر مطرح باشد اما سروزیر اسکاتلند می‌گوید باید سه گزینه پیش روی رای‌ دهندگان قرار بگیرد. بلی، خیر و خودمختاری کامل، یعنی همه اختیارات بدون داشتن عنوان استقلال. ترس لندن از این است که رفراندوم سه گزینه‌ای باعث شکستن آرا شود و در نتیجه گزینه استقلال رای بیشتری بیاورد. مساله دیگری که این روزها کامرون به آن پیله کرده، موضوع تعیین سن افراد واجد شرایط رای دادن است.

اسکاتلندی‌ها 16 سالگی را تعیین کرده‌اند اما انگلیس این سن رای را قبول ندارد. آنها می‌گویند جوان‌ترها به خاطر شور جوانی‌شان به طور حتم به استقلال رای می‌دهند. برای اینکه همه‌شان معتقدند انگلستان نه برای تحصیلشان کار زیادی کرده و نه برای درست کردن فرصت‌های شغلی. 

 

بانو کبرن‌یاش بیان این‌ور
ماجرا به خیلی سال‌های پیش برمی‌گردد. به آن وقت‌هایی که پادشاهان انگلیس و اسکاتلند در سال 1707 میلادی سر میز مذاکره نشستند و با امضای یک قرارداد به طور رسمی بریتانیا را تاسیس کردند. البته رسیدن به این قرار تاریخی کار راحتی نبود. تا پیش از این اسکاتلندی‌ها هراز گاهی برای جدا شدن کامل از انگلیس تلاش می‌کردند و به جان آنها می‌افتادند. یکی از معروف‌ترین جنگ‌های دو کشور نبرد «بانوکبرن» در سال 1314 است که رابرت یکم پادشاه اسکاتلند در آن پیروز شد و ادوارد دوم انگلستان را فراری داد.

 

هر چند که بعدها انگلیسی‌ها این باخت سنگین را جبران کردند و دوباره اسکاتلندی‌ها را سر جایشان نشاندند. البته مردم اسکاتلند هیچ وقت خاطره بانوکبرن را فراموش نکردند و هنوز هم برای دست انداختن انگلیسی‌ها در ماه ژوئن به یاد دلاوری‌های رابرت یکم مراسم می‌گیرند. انتخاب تاریخ ژوئن 2014 برای برگزاری رفراندوم هم بر می‌گردد به همین قضیه. اسکاتلندی‌ها اعلام کرده‌اند در سالگرد 700سالگی پیروزی بانوکبرن می‌خواهند استقلالشان را از انگلستان پس بگیرند!

 

ما بانک مرکزی می‌خواهیم
قرار دو پادشاه مدت زیادی دوام آورد. تا اوایل قرن بیستم صحبتی از جدایی اسکاتلند از انگلستان نشد. اما ایرلندی‌ها با استقلالی که به زور توپ و تانک از انگلیسی‌ها گرفتند کاسه و کوزه هر چه قرارداد بود را به هم ریختند. درست از زمان اعلام استقلال ایرلندی‌ها بود که زمزمه استقلال خواهی اسکاتلند هم بلند شد. در دهه 1920 جمهوری ایرلند از انگلستان اعلام استقلال کرد. حالا چه طور و با چه زحمتی بماند.

انگلیسی‌ها که از این حرکت ایرلندی‌ها خیلی زورشان گرفته بود به جدایی ایرلند شمالی تن ندادند و با استفاده از نیروی نظامی نگذاشتند این منطقه هم به جمهوری ایرلند اضافه شود. مردم ایرلند شمالی برای استقلالشان خیلی تلاش کردند. به خصوص در دهه 80-70میلادی که صدها نفر در خیابان‌های دوبلین کشته شدند.

 

درگیری‌ها در سال 1990 میلادی با امضای قرارداد صلح  «جمعه نیک» و رد و بدل شدن یکسری امتیازات آرام گرفت. هر چند که ایرلندی‌ها هنوز از خواسته‌شان دست نکشیده‌اند و هرازگاهی گروه‌های جمهوریخواه ایرلندی سروصدا راه می‌اندازند. در این میان تنها ولز است که انگار ادعایی ندارد.

ولز از قرن سیزدهم به بعد تحت اختیار دولت انگلیس بود ولی در اوایل قرن نوزدهم و صد سال بعد از قرارداد تاریخی اسکاتلند و انگلیس به یکی از کشورهای تشکیل دهنده بریتانیا تبدیل شد و روزگاری مانند اسکاتلندی‌ها و مردم شمال ایرلند پیدا کرد! از آن زمان بود که انگلیسی‌ها که اختیار بزرگترین و پرجمعیت‌ترین منطقه تشکیل دهنده بریتانیا را به عهده داشتند سعی کردند همه جور – سیاسی و اقتصادی – هوای سه منطقه تحت نظرشان را داشته باشند که مبادا روزی فیلشان هوای هندوستان کند و به فکر استقلال بیفتند. انگلیس که حوصله انقلاب‌های کوچک و بزرگ دور و برش را نداشت، به دادن یکسری اختیارات محلی رضایت داده بود.

 

مهم‌ترین این اختیارات تاسیس پارلمان اسکاتلند در سال 1999 میلادی بود. همین خودمختاری نسبی باعث شد که مردم اسکاتلند کنترل امور داخلی منطقه را به دست بگیرند. اختیار بخش‌های آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، حمل و نقل و ارتباطات و امور قضایی همه در دست مردم بود. ولزی‌ها هم توانستند بعد از مدتی اختیارات محدودی بگیرند.

حالا این وسط اسکاتلندی‌ها که از همه مناطق دیگر اختیارات بیشتری دارند، دیگر به شرایط گذشته راضی نیستند و چیزی فراتر از اینها می‌خواهند. استقلال کامل. البته بندگان خدا حق هم دارند. فرض کنید پارلمان اسکاتلند هر سال می‌تواند برای دخل و خرج یک درآمد 25میلیارد پوندی تصمیم بگیرد اما هنوز نه وزارت دفاع دارند، نه وزارت امور خارجه و نه حتی بانک مرکزی!


در 16 کشور دنیا هنوز ملکه انگلستان رئیس است
نامه‌ها را من امضا می‌کنم

53  کشور دنیا. غیر از دو موردشان  - کامرون و موزامبیک - همه  زمانی مستعمره انگلستان بودند که به مرور زمان و به ضرب و زور توانستند اختیار کامل دولت را به دست بگیرند و انگلیسی‌ها را از خاک خودشان بیرون کنند اما چون ملکه برایش خیلی سنگین بود که همه مستعمره‌هایش را یکی یکی از دست بدهد، با سیاستی خاص همه را دوباره کنار هم جمع کرد و  اسمشان را هم گذاشت اتحادیه کشورهای مشترک‌المنافع. آن هم با یک قرار مشترک که در اعلامیه سال 1971 سنگاپور به تصویب رسید.

این کشورها در آن سال با هم قرار گذاشتند که برای ارزش‌های مشترکی که دولت انگلستان به آن تاکید دارد تلاش کنند. مانند آزادی‌های فردی، تجارت آزاد، صلح جهانی و .... ملکه الیزابت دوم هم نماد همبستگی‌شان است اما از بین این 53 کشور وضعیت بعضی‌ها با بقیه فرق دارد. در 16 کشوری که با نام کشورهای مشترک‌المنافع بریتانیا زیر مجموعه  اتحادیه کشورهای مشترک‌المنافع هستند هنوز حرف اول و آخر را ملکه می‌زند.

 

یعنی در قانون اساسی آنها هنوز بالاترین مقام تشریفانی دربار بریتانیا که در حال حاضر ملکه الیزابت دوم است، ریاست کشور را به عهده دارد. البته این مقام ریاست کشور کاملا تشریفاتی است و در عمل همه کارهای حکومت از طریق دولت‌هایی که مردم خودشان انتخاب کرده‌اند انجام می‌شود. این کشورها هم مانند باقی کشورهای دنیا نخست وزیر و کابینه دارند و همه چیز تحت اختیار خودشان است. فقط همه چیز به طور ضمنی باید از زیر دست ملکه بگذرد. استرالیا، نیوزلند، کانادا، باهاما، جاماییکا و... جزو کشورهای مشترک‌المنافع هستند!


طلای سیاه انگلستان مال اسکاتلندی‌هاست
بی‌خیال چاه‌های نفت شوید!

نفت مهم‌ترین عاملی است که باعث می‌شود دست و دل انگلیسی‌ها برای اعطای استقلال کامل به اسکاتلند بلرزد. در صورتی که اسکاتلندی‌ها در سال 2014 به جدا شدن از انگلیس رای مثبت بدهند، چیزی بیش از 90 درصد تولید نفت انگلستان از دست می‌رود. تخمین کارشناسی‌اش می‌شود کاهش 4/91درصد کاهش درآمدهای نفتی. با این اوصاف جای تعجب ندارد وقتی دیوید کامرون و باقی احزاب سیاسی انگلستان همگی با طرح پیشنهادی ملی‌گرایان اسکاتلند صدایشان در می‌آید و آن را نابودی کامل انگلستان تلقی می‌کنند.


در سال‌های 2009 و 2010 میلادی، سهم اسکاتلند از مجموع درآمد 6 میلیارد و 500 میلیون پوندی تولید نفت در دریای شمال، 5 میلیارد و 900 میلیون پوند ( 9 میلیارد و 40 میلیون دلار ) بوده. پولی که دولت انگلستان برای خرج کردن آن برنامه می‌ریزد. مردم اسکاتلند هم با دیدن همین اعداد و ارقام بود که به صرافت جدا شدن از انگلیس افتادند. برای اینکه اگر تمام درآمدهای نفتی اسکاتلند توی جیب خودش برود و سهمی به مردم انگلیس نرسد، آن وقت مشکل کسر بودجه اسکاتلند کاملا حل و فصل می‌شود!

 

جدایی اسکاتلند برای انگلیسی‌هابسیار پر هزینه است
زیر دریایی‌ام را پس بده

سوای چاه‌های نفت اسکاتلندی که محال است انگلیسی‌ها از آن دست بکشند، آب و آتش زدن انگلیسی‌ها برای نگه داشتن اسکاتلند دلایل دیگری هم دارد. اول اینکه استقلال اسکاتلند قدرت نظامی انگلیس را  ضعیف می‌کند. اگر آنها از انگلیس جدا شوند آن وقت هم نیروی انسانی ارتش کم می‌شود و هم اینکه لندن کلی از بنادر و  پایگاه‌های استراتژیکش را از دست می‌دهد؛ به خصوص اینکه همه سلاح‌های هسته‌ای انگلستان در زیردریایی هستند که در پایگاه دریایی فاسلین اسکاتلند مستقر شده‌اند.

 

انتقال این پایگاه به مرزهای انگلیس کلی هزینه و زمان می‌خواهد. چیزی حدود یک دهه و هزینه‌ای بیشتر از یک میلیارد پوند! گذشته از اینها اسکاتلند هنوز هیچی نشده اعلام کرده که در صورت  استقلال کامل حتما از عضویت ناتو خارج می‌شود که در این صورت انگلیس دیگر جایگاه موجهی بین کشورهای عضو ناتو نخواهد داشت. انگلیس تا زمانی در شورای امنیت، اتحادیه اروپا و صندوق بین‌المللی پول حرفی برای گفتن داشت که همه آن را به عنوان سرزمینی با مرزهای طولانی می‌شناختند. کشوری که اسکاتلند هم جزو آن بود. اما امروز کارشناسان مانده‌اند که اگر اسکاتلند از انگلستان جدا شود تکلیف انگلیس در این نهادها چه می‌شود؟


البته اینها فقط عواقب سیاسی و نظامی قضیه هستند. مساله مهم‌تر اینجاست که بعد از جداشدن اسکاتلند حتما مردم ولز و ایرلند شمالی هم هوای استقلال به سرشان می‌زند و می‌خواهند راهشان را از ملکه جدا کنند که خودش می‌شود قوز بالا قوز. بنابراین می‌شود پیش‌بینی کرد که پروژه جدایی اسکاتلند، مثل دفعات قبل ناتمام خواهد ماند. یعنی انگلیسی‌ها کاری خواهند کرد که این پروژه به دیوار بخورد!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد