همشهری جوان

پاتوق دوستداران همشهری جوان

همشهری جوان

پاتوق دوستداران همشهری جوان

فرهنگ کوچک اینترنت



«…»ام ازت: با راضی‌ام ازت شروع شد و به تدریج به شکل‌های دیگر درآمد. خوشحالم ازت، شلوار لی‌ام ازت، … یک‌جور ابراز علاقه و توجه به خصوصیت، حالت یا هرچیزی که در مخاطب توجه فرد را جلب کرده است. می‌تواند هم برای تعریف به کار رود، هم کنایه به بد بودن حالت مورد نظر.

…. و اینا: مینی‌مال توضیح دادن یک پاراگراف؛ جمع بستن هرچیزی با «و اینا»، یعنی خودت بقیه‌اش را بخوان دیگر و حالت‌های مشابهش را تصور کن. برای خلاصه کردن بحث و فاکتور گرفتن کلی توضیح درمورد علت شاد بودن یا هرچیز دیگری بودن به کار می‌رود، در حالتی که مخاطب خودش همه چیز را می‌داند.

اصن یه وعضی: وقتی مخاطب در بیان احساسات وامی‌ماند. اوایل برای بیان شدت چیزی به کار می‌رفت که در مورد آن بحث جریان داشت اما به تدریج آمدنش در پایان هر جمله‌ای، که نشان دهنده قاصر بودن زبان از بیان وضع موجود شد.

ال: مخفف از لحاظ؛ خود «از لحاظ» برای بیان کردن علت جمله‌ای است که در مبتدا به‌کار رفته، یعنی خلاصه توضیح دادن دلیل یا شرایط یا زمینه موضوع بحث، خود این کلمه هم به خاطر طولانی بودن مخفف شد تا وقت گوینده کمتر گرفته شود. ال حساسیت ماجرا، یعنی به خاطر حساسیت ماجرا. جمله یا کلمه بعد از ال تمام فلسفه وجودی بحث است.

اوفففف/پوففففف: اول اینکه اینها با هم فرق دارند. پوفففف نهایت یاس است، یا بی‌حوصلگی. لازم نیست برای بیان اینکه چقدر بی‌حوصله هستید، تمام زندگی‌تان را بنویسید و بدهید میدان انقلاب تایپ کنند و بگذارید برای مخاطب؛ فقط کافی است تایپ کنید پوففففف تا همه بفهمند که کلافه‌اید. اووووف اما داستانش فرق می‌کند. اووووف دوبار ناشی از قاصر شدن زبان است برای حالتی که نمی‌توانید حتی اصن یه وعضی را بکار ببرید. دیدن پورشه شاسی‌بلند به طور ناگهانی، این صوت را به دنبال دارد. تعداد واوهای به کار رفته در اووف، میزان برانگیختی گوینده را نشان می‌دهد. اوففف با تاکید روی ف اما شدت کمتری دارد و یعنی که گوینده زودتر به حد برانگیختگی رسیده است.

اینایی که …: اشاره به یک ژانر خاص از آدم‌ها، اینایی که همه‌اش می‌خوان برن خارج، اینایی که گل سالم پرسپولیس رو پایمال می‌کنن؛ نوشتن این کلمه در ابتدای جمله دسته‌بندی سریع سوژه است در قالب مورد نظر، یعنی اینکه آقا جان، مشابه این آدم با این داستان زیاد است.

باچه/باعشه/باوشه: خیلی خب دوستانه و همراه با تایید و اطمینان. باوشه یعنی ایول، حتما، چشم برو آقا، حله. باچه اما یعنی خیلی خب، فهمیدم، بس است دیگر. باعشه حالتی است بین این دو.

برنامه کنیم: قرار بگذاریم؛ برنامه‌ریزی کنیم؛ از ترکیب برنامه‌ریزی کنیم و هماهنگی کنیم، ایجاد شده است که مفهوم خودمانی‌تر و غیررسمی‌تری دارد.

پَ نه پَ: بدیهی است که این‌جور است، پس می‌خواستی آن‌جور باشد؟! مشابه این عبارت در ادبیات انگلیسی درجواب سوالی که جوابش به وضوح بله است، گفتن این جمله است که «آیا پاپ در جنگل قضای حاجت می‌کند؟» این جمله خودش از ترکیب دو جمله دیگر «آیا پاپ در واتیکان زندگی می‌کند؟» و « آیا خرس در جنگل قضای حاجت می‌کند؟» با جواب‌های «البته که بله» درست شده.

تو حلقم: ابراز احساسات شدید، قورت دادن سوژه مورد علاقه برای هرچه نزدیک‌تر شدن به آن. کاور آیفونت تو حلقم، یعنی چقدر روکش گوشی اپل‌تان زیباست. این کلمه هم به صورت مثبت و هم به صورت کنایی به کار می‌رود. اخلاقت تو حلقم، یعنی وااااقعا اخلاق بدی داری اما رویم نمی‌شود به تو بگویم!

تولید محتوا: هدف دادن به سری جملات بی‌مفهومی که بین چند نفر رد و بدل می‌شود. برای کسانی که اتفاقاتی را سبب می‌شوند که تا مدت‌ها نقل مجلس و سوژه خنده است هم به کار می‌رود.

خسته: اصل جنس، ریشه‌دار، قدیمی، چیزی که غبار سالیان رویش نشسته باشد. بیشتر برای اشیاء یا برای یک ژانر از آدم‌ها به کار می‌رود. مزدای خسته، لات و لوت خسته.

خو: یک ورژن «خب» است که برای نتیجه‌گیری بحث یا بیان انتظار از مخاطب به کار می‌رود. به زبان ریاضی یعنی وقتی p را داری، خو آنگاه q را هم داری دیگه.

دونقطه دی: ترجمه فارسی پوزخند یا خنده دندان‌نما؛ تایپ فارسی خنده.

دیدم که می‌گم: «تجربه کهنه مرا بپذیر»؛ یعنی اصلا آن‌قدرکه فکر می‌کنی عجیب و نامحتمل نیست. در پایان ماجرایی گفته می‌شود تا مخاطب قبول کند که این مساله به تجربه ثابت شده. ممکن است گوینده ندیده باشد حتی، اما باز آن‌قدر به ماجرا اطمینان دارد که می‌گوید.

سطح بحث: مشخص کردن جمله‌ای که اهمیت موضوع اصلی گفت‌وگو را نشان می‌دهد. جلب توجه همه به پایین یا بالا بودن سطح گفت‌وگو؛ ابراز تعجب.
شاخ: به‌صورت پارادوکسیکالی به دم درآوردن می‌گویند. «شاخ شدی» همان دم درآوردی است. زیاد شدن روی کسی، ادعا داشتن. برای بیان بزرگی و جایگاه ویژه کسی هم به‌کار می‌رود.

عجیجم: «عزیزم»ی که باعث برگرداندن محتویات معده به مری شود.

فک کن …: از بین بردن هر احتمالی از معکوس بودن ماجرا؛ «- فلانی آنجاست؟ – فک کن نباشه» این یعنی قطعا آنجاست و نبودنش دور از تصور است. نوعی پ نه پ محترمانه. تفاوت فک کن با پ نه پ این است که این بار گوینده احتمال می‌دهد که مخاطب جواب سوالی که پرسیده است را نمی‌داند، درحالی‌که در پ نه پ فرض بر این است که مخاطب باید خودش عقلش برسد و این سوال را نپرسد.

فیلان: فلان و اینها؛ فاکتور گرفتن از هرچیزی که لازم نیست بیان شود. نگفتن موارد حشو و زاید و بی اهمیت و جلب توجه مخاطب به کلمات قبلی.

کامنت: اظهار نظر؛ بیان عقاید و پیشنهادات در پای بحث مکتوب کسی دیگر؛ ابراز علاقه؛ دادن آشنایی به صورت نثر و در قالب جمله و نظر.

کل: هماورد طلبیدن، به رخ کشیدن داشته‌ها، سرشاخ شدن، مقابله کلامی، کل انداختن یعنی جلوی کسی ایستادن بر سر موضوعی، کل چیزی است که باید خوابانده شود تا آرام بگیرد.

لایک: ابراز علاقه؛ موافقت با نظر؛ خوش آمدن؛ جلب توجه کردن تنها با یک کلیک.

وخت: کمی مبهم‌تر و کلی‌تر از وقت؛ «وختی دلگیری و تنها» یعنی همه وقت‌هایی که دلگیر و تنهایی، نه فقط بعضی وقت‌ها که دلگیر و تنهایی.

هار هار هار: صدای خنده است منتها معمولا برای سطح بیان بی‌مزه بودن جمله یا عبارت طرف مقابل بیان می‌شود.

هعععی: ای آقا! گذشت اون روزها؛ دست روی دلم نگذار؛ چه گویم که ناگفتنم بهتر است؛ افسوس خوردن ازلی؛ صدای غم روزگار، ای داد ای داد.

هی وای من: ابراز احساسات به پدیده‌ای لوس؛ ابراز احساسات الکی؛ به‌طور لوس یا کنایه‌آمیزی ابراز احساسات کردن؛ گفتن «ای وای بر من» در مورد پدیده‌ای که در واقع اصلا به کفشتان هم نیست.

یه چی میگی: اشاره به گنجشکی نشسته روی منار؛ نارضایتی از بی‌فکر حرف زدن کسی؛ اشاره به بی‌پایه بودن حرف کسی.

یه عده هم هستن …: اظهار کشف گونه جدیدی از آدم‌ها، بیان مثال نقضی که تنها نیست. نمونه: یه عده هم هستن وقتی میان انگار دارن می‌رن. تعداد کسانی که «یه عده هم هستن» از کسانی که در «اینایی که» جای دارند کمتر است.

سیداحسان بیکایی/ همشهری جوان ۳۵۲ www.h-j.ir

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد