همشهری جوان/شماره 352/علی سیف الهی:
«آقای اعمال قانون» که تکیه کلامش امروز دهان به دهان میچرخد و حتی در دیالوگهایی که به گشت نامحسوس ترافیک هم ربطی ندارد کاربرد پیدا کرده، از طنزهای آیتمی مثل «پرواز سفید» مهران غفوریان، «گلهای 79» و «نیلوفرانه» هوشنگ هدایتی تا همین امروز در «خنده بازار» حضور مستمری داشته و با گروههای مختلفی کار کرده است. با سیاوش مفیدی لابهلای سر و صداهای ضبط آیتمهای سال نو خندهبازار درباره ویژگیهای این نوع طنزها گپ زدیم.
به نظر شما قویترین طنز آیتمی که تا به حال ساخته شده کدام است؟
شاید قویترین نمونهاش «ساعت خوش» باشد، چون شروع این نوع برنامه در ایران
بود. ما قبل از انقلاب برنامه «آقای مربوطه» را داشتیم که آیتمگونه بود
اما کاراکتر ثابت داشت. بعد از آن دیگر برنامهای به این شکل نداشتیم تا
اینکه ساعت خوش شروع شد. نوع بازیها و نوع ساخت آیتمهای ساعت خوش با همه
برنامههای تلویزیون فرق میکرد.
بچههایی هم که کار میکردند مستعد بودند و کارشان خوب بود و به همین دلیل آن موقع جواب داد. بعد از ساعت خوش کارهای قوی دیگر هم داشتیم، اما آنقدر تکرار شد که از بین رفت و ضعیف شد. کلا در ایران جوری است که وقتی کاری جواب میدهد، همه میخواهند عین همان را بسازند.
این افول به خاطر چه بود؟
مدیران شروع کردند به سفارش برنامههای این فرمی که بینندهها را خسته کرد.
وقتی هم زیاد بسازید، چیزی از آن نمیماند. شاید بعضی کارهایی که روی آن
فکر شده بماند اما وقتی کیفیت را فدای کمیت کنیم، همین شکلی میشود. برای
سریالهای 90 شبی هم همین اتفاق افتاد.
مهران غفوریان وقتی «این چند نفر» و «زیر آسمان شهر» را ساخت، بعد از آن هر شبکه و هر استان گفتند آقا عین همان بسازید. طنز آیتمی هم به این دلیل خراب شد. چون دیگر کسی به کیفیت فکر نمیکرد. فقط میخواستند بسازند تا بگویند ما به عنوان مدیر فلان شبکه فلان کار را ساختیم. آدمهایی که این کاره نبودند کار را خراب کردند.
این نوع طنزها چه نقاط قوتی دارند که به چشم بیننده میآیند؟
مردم کارهای جدید را دوست دارند. «حرف تو حرف» همان زمان خوب بود. هم
بازیگران خوبی داشت، هم نوع طنز خوبی. اکثر آنها هم بچههای ساعت خوش و
«39» بودند. شاید مردم 39 را دوست نداشتند اما خودم خیلی دوستش داشتم. طنز
خاص خودش و آیتمهای حرفداری داشت. نوآوری همیشه جواب میدهد. اگر قرار
باشد به تکرار بیفتیم، مخاطب پس میزند.
طنزهای آیتمی آن زمان چگونه خلق میشد؟
آن موقعها بیشتر طنزها آزاد بود. هر آیتمی که به نظر میآمد جذابیت داشته
باشد، میگرفت. البته همان زمان هم اگر آیتمی نمونه خارجی داشت و به یک
بازیکن، برنامه، چهره یا بازیگر معروف ارجاع میداد، برای بیننده جذابتر
بود. ساعت خوشیها کمتر این کار را میکردند. بیشتر روی آیتمهای آزاد کار
میکردند.
طنزهایی که نویسنده به ذهنش میرسید، بیشتر سوژههای اجتماعی بود. آنها
بیشتر جواب میداد. نویسنده فکر میکند که الان چه اتفاقی افتاده و به روز
است که بیننده خوشش میآید. به روز بودن همیشه جواب میدهد. بازیگران هم به
آن جان میدهد.
چرا تم کارهای 39 و آن آیتمهای آزاد با ایدههای بکرش تکرار نشد؟ ذائقه مردم را با تقلید خراب نکردیم؟
من خودم آن نوع کارها را خیلی دوست داشتم. دلیلش را نمیدانم اما شاید
مجبور بودیم بیشتر به بینندهها فکر کنیم تا برایشان جذاب باشد. گاهی هم
نظرات تهیهکننده و مدیر گروه اعمال میشود. آنها هم خواستههایی دارند که
باید برآورده شود. الان نویسندهها و کارگردانها بیشتر ترجیح میدهند به
سمت ارجاع به چهرهها و برنامهها بروند.
طنزهای این آیتمها مردم را میخنداند یا ادا درآوردن و تقلید از چهرهها؟
هر دوی اینهاست. اگر آن چهره را به صورت جدی دربیاوریم کسی نمیخندد. آن
سوژه را به تصویر میکشیم و کاریکاتورش میکنیم. پرتره آن آدم، همان چهره
میشود اما کاریکاتورش فرق میکند. البته مشخص است که این توهین نیست و در
واقع همان آدم را میکشیم اما در بعضی نقاط سوژه را اغراق میکنیم.
به نظرت چرا بعد از سالها بار دیگر یک طنز آیتمی شروع شد و گرفت؟
برای این بود که چند سال طنز آیتمی ساخته نشده بود. خودمان هم فکر
نمیکردیم بگیرد. در شیش و بش این بودیم که میگیرد یا نه. چند دلیل دیگر
هم داشت؛ بازیگرها خیلی تکراری نبودند. چون در این سالها هر چه کار طنز
ساخته شد یک عده بازیگر از این برنامه به آن برنامه رفتند. این موضوع از
لحاظ بصری روی مخاطب تاثیر دارد.
در درجه دوم مدل نوی طنزهایش بود. نوگرایی در کار بود و آیتمهای
پراکنده نداشت. همه آیتمها جهتدار و هدفدار بود و خطی را دنبال کرد. یکی
دیگر از دلیلهایش هم این بود که با شخصیتهای ملموسی که در جامعه وجود
داشتند درگیر میشد و شوخی کردن با آنها جواب داد.
ساختن این نوع طنزهای آیتمی چه سختیهایی دارد؟
متن مهمترین عنصر طنزهای آیتمی است. من همیشه گفتهام که نوشتن و ساختن یک
داستان و فیلم کوتاه سختتر از نوشتن و ساختن یک رمان و فیلم بلند است.
برای اینکه باید خیلی سریع روایتت را تعریف کنی و همه نکتهها را بگویی.
طنز آیتمی هم همین طوری است. باید اوج و فرود داشته باشد و در سه، چهار
دقیقه یک خط داستانی را دنبال کنی و اینها خندهدار هم بشود.
خوب نوشتن این متنها سختتر از بازیگری این طنزهاست. کار طنز و کار جدی
در خروجی با یکدیگر متفاوت هستند وگرنه بازیگر در هر دو گونه با جدیت کار
خود را انجام میدهد اما یقینا بازیکردن در مجموعه طنز دشوارتر است، به
خصوص طنز آیتمی؛ چراکه بازیگر مجبور است در زمان کمی در بیشتر بخشها بازی
کند.
کدام یک از شخصیتهایی که در طنزهای آیتمی بازی کردهای، بیشتر در ذهن مردم مانده؟
هر کس من را میبیند یاد «پلیس نامحسوس» میافتد. کاراکتر آشپزی که شبیه سامان گلریز است و مایلی کهن هم در یاد خیلیها مانده.