همشهری جوان/شماره 355/مریم انصاری سعید:
«باوجود بیش از 200 هزار صندلی خالی در دانشگاههای کشور، 75 درصد از دانشجویان ایرانی مشغول تحصیل در خارج از کشور در مقطع کارشناسی هستند.» کمی عجیب است اما اینها را پاییز گذشته حسن مسلمی نائینی، مدیرکل امور بورس و دانشجویان خارج وزارت علوم گفته بود و ترجمهاش میشد اینکه چیزی حدود 45 هزار نفر جوان رعنا که فکر میکنند استعدادشان هنوز دانشگاه نرفته دارد میسوزد، بار سفر بستهاند و در مقاطع کاردانی و کارشناسی در دانشگاههای فرنگ و آسیا مشغول به تحصیل هستند.
البته از قرار معلوم این آمار و ارقام برای خود مسوولان هم قدری شوک داشته که آقای نائینی در آخرین مصاحبه مرتبط که اسفند ماه برگزار شد، این 75درصد را خیلی بیسروصدا به 15درصد تقلیل داد! این آمار 15درصدی هم برمیگردد به تعداد ثبتنامکنندگان ارز دانشجویی در سامانه نشا، سامانهای که گویا الان تنها منبع آماری قابل اعتماد برای وزارت علوم است و براساس اطلاعات آن، 85درصد دانشجویان ایرانی خارج از کشور در مقاطع تحصیلات تکمیلی هستند و فقط 15درصد در مقاطع پایینتر؛ در این مورد البته دو تئوری دیگر هم وجود دارد؛ مثلا اینکه دانشگاههای هلند، دانشگاه معظم آزاد ما را قبول ندارند و خیلیها با وجود داشتن کارشناسی پر هزینه این دانشگاه، مجبور میشوند آنجا از ترم یک شروع کنند و آمارشان اینجوری در میرود، یا اینکه شاید آنها که برای کارشناسی میروند سفر، آنقدر وضع بابایشان توپ است که برای گرفتن ارز دانشجویی مراجعه نمیکنند! با این حساب، وقتی آمارهای رسمی تا این حد متناقض یا عجیب میشوند، باید رفت سراغ اصل جنس و اوضاع را از آنها، یعنی خود دانشجویان ایرانی شاغل به تحصیل در خارج که فقط برای گرفتن یک لیسانس ساده زحمت دوری از خانواده را پذیرفتهاند، جویا شد. اینکه قصه از چه قرار است و اگر میگویند حالمان خوب است، ما باید باور کنیم؟
طبقه سوم وزارت علوم از همان اول صبح شلوغ است. ساعت هنوز نُه نشده و
قیافه کارمندها خواب آلود و بیحوصله میزند اما بیرون اتاق، همه کاملا
بیدار و هوشیارند و دارند برای چندمین بار مدارکشان را چک میکنند، شوخی که
نیست، پای کلی دلار درمیان است. بعضیها تنها آمدهاند و بعضیها هم به
همراه پدر و مادرشان.
اینها همه میخواهند برای تحصیل از کشور خارج شوند، کشورهای مقصدشان اما خیلی متفاوت است و هدفشان. اکثرشان جوانتر از آنی به نظر میرسند که برای تحصیلات آنچنانی قصد فرنگ کرده باشند. بپرسی، فوقاش برای لیسانس می خواهند بروند آن ور اب. پسر جوانی که به نظر میرسد سنش از بقیه کمتر باشد، میخواهد برود هند: «من در کنکور شرکت نکردم و حدودا شش ماهی است که فقط انگلیسی میخوانم، چون آنجا همه انگلیسی صحبت میکنند و درسها هم به زبان انگلیسی تدریس میشوند. پسرداییام هم در هند درس میخواند و راضی است. با کمک او چند دانشگاه خوب در هند پیدا کردهام، امروز هم آمدهایم ببینیم این دانشگاهها مورد تایید وزارت علوم هستند یا نه. البته راستش را بخواهید برای من خیلی هم مهم نیست، چون قصد دارم در همان جا کار کنم اما پدرم اصرار دارد که دانشگاه حتما باید مورد تایید باشد.»
در اتاق باز میشود و چند نفری اذن دخول مییابند، آنهایی هم که بیرون آمدهاند با کاغذهایی جدید به سمت اتاق بزرگ کناری میروند. اینجا اداره کل بورس و امور دانشجویان خارج از کشور است، جایی که همه کسانی که میخواهند برای ادامه تحصیل از ایران بروند،حداقل یک باری پایشان به اینجا و راهروهای باریکش باز شده.
من برمیگردم، من برنمیگردم
سعید دانشجوی سال آخر مهندسی کامپیوتر در دانشگاه APIIT مالزی است، یک
دانشگاه خصوصی که مدرکش مورد تایید وزارت علوم هم نیست. اما خیلی به مساله
اهمیت نمیدهد، میگوید برای این مساله دلیل دارد: «دانشگاه من هر سال در
زمینه کامپیوتر در آسیا برنده جایزههای مختلفی میشود. نمیدانم چرا
وزارت علوم مدرک ما را قبول نمیکند اما خب من میخواهم با مدرکم همانجا
کار کنم. این مدرک معتبر است و در بقیه کشورها پذیرفته میشود، پس مشکلی
نیست.» سعید میگوید قبلا هر سه دانشگاه مطرح و دولتی مالزی یعنی
دانشگاههای UM,UPM,UKM مورد تایید وزارت علوم بودند اما الان فقط مدرک
دانشگاه UM در ایران مورد قبول است.
این سه دانشگاه در رنکینگ جهانی در ردههای 130 هستند. وقتی از سعید میپرسیم اگر در دانشگاه شریف هم قبول میشدی، باز حاضر بودی از ایران بروی، بلافاصله میگوید، رفتن من فقط به خاطر دانشگاه بهتر نبوده، من فکر میکنم آنجا امکانات بیشتری دارم و خواهم داشت.
ضمن اینکه دانشگاه شریف هم در رنکینگ جهانی آنچنان بالا نیست و فقط در ایران بیرقیب است. علی همخانه سعید در مالزی است و تقریبا با نظرات او موافق است اما میخواهد به ایران برگردد: «سعید از همین دوران دانشجویی کار کرده و تا حدی خرج خودش را درآورده اما من فقط درس خواندم. پشیمان نیستم، چون فکر میکنم برای کسی مثل سعید که میخواهد اینجا بماند و کار کند، واقعا لازم است که سریعتر وارد بازار کار شود اما من فقط منتظرم زودتر درسم تمام شود و به ایران برگردم. شاید اگر الان دوباره میخواستم تصمیم بگیرم یا به مالزی نمیآمدم یا با خانواده میآمدم. زندگی تنها و در غربت واقعا سخت است.»
حجاب الزامی است
خیلی از خانوادهها اجازه نمیدهند دخترهایشان در خارج از شهر خودشان به
دانشگاه بروند. علاوه بر این زندگی و تحصیل در خارج از شهر محل زندگی هم
برای خیلی از دخترها سخت است، چه برسد به تحصیل در خارج از کشور و دوری از
خانواده! اکرم ولی یکی از آن دخترهایی است که در مالزی درس میخواند.
او دانشجوی سال دوم مهندسی IT فناوری اطلاعات است و آنجا پیش خالهاش زندگی میکند. اکرم هم مثل همه دلتنگ خانواده و کشور میشود اما میگوید محیط مالزی تا حد زیادی به ایران شباهت دارد و فرهنگ اسلامی آن باعث شده که دخترها هم در آن احساس خوبی داشته باشند: «دانشگاه ما یکی از دانشگاههایی است که در آن پوشش اسلامی اجباری است و من از این بابت خیلی راضیام. اینجا دوستان مسلمان زیادی هم پیدا کردهام و در مجموع خوشحالم که اینجا آمدم، با اینکه دلم خیلی برایش تنگ میشود. من میتوانستم با رتبهای که در کنکور داشتم در یکی از رشتههای علوم پایه درس بخوانم اما ترجیح میدادم رشتهای را بخوانم که دوستش دارم. جدای از این، امکانات دانشگاههای اینجا از ایران خیلی بیشتر است و از این نظر هیچ کمبودی حس نمیکنید.» اکرم هنوز نمیداند بعد از تمام شدن درسش میخواهد برای کار به ایران برگردد یا نه، ولی از همین حالا به آینده کاری خوب در مالزی مطمئن است و همین مساله برای ماندن وسوسهاش کرده، همین هم هست که به اینکه مدرکاش در ایران چقدر ارج و قرب دارد زیاد فکر نمیکند: «هر سال موقع فارغالتحصیلی از طرف کمپانیهای بزرگ برای جذب و استخدام دانشجوهای خوب به دانشگاه ما میآیند، البته همه دانشگاهها اینطوری نیستند.
خب این هم یکی از امتیازات دانشگاه ماست که میتوانی اینقدر سریع وارد بازار کار بشوی.در حالی که در داخل ایران خیلیها کاری انجام میدهند که مرتبط با مدرکشان نیست.» اکرم موقعیت بهتری نسبت به بقیه دانشجوهایی دارد که در اینجا تنها زندگی میکنند، چون خالهاش که 10 سالی است در مالزی زندگی میکند، خیلی از کارها را برایش راحت کرده. حتی آن اوایل فقط انگلیسی صحبت میکرده تا اکرم سریعتر بتواند با محیط سازگار شود و زبان یاد بگیرد.
مدرک ایرانی یا خارجی؟
این روزها بالاخره هر کسی به لطف انواع دانشگاههای فراگیر پیام نور،
غیرانتفاعی و علمی-کاربردی یک مدرک لیسانس برای خودش دست و پا کرده. در
آگهیهای استخدام هم دیگر عبارت «کارشناس ارشد» بیشتر به چشم میخورد تا
کارشناس.
احتمالا همین نیاز بازار کار هم باعث شده که بیشتر فارغالتحصیلان مقطع کارشناسی به کنکور ارشد هجوم بیاورند تا شانس بیشتری برای کاریابی داشته باشند. این وسط اما هستند کسانی که در این آشفته بازار مدرکهای خارجی رو میکنند، مدرکهایی که بیشترشان از کشورهایی مثل هند، ارمنستان، مالزی، اوکراین، کانادا و انگلستان آمده. از آنجایی هم که کلا هرگونه کالای خارجی برای ما ایرانیها جذابیت دو چندان دارد،رفتیم سراغ یکی از مسئولان استخدام نیروی انسانی در یک شرکت خصوصی تا ببینیم برای آنها این مدرکها تا چه حد اهمیت دارد و در سال حمایت از تولید ملی به مدرکهای وطنی بیشتر بها میدهند یا خارجی.
رحمانی که10 سالی میشود مسؤول استخدام نیروهای جدید در شرکتشان است، میگوید در شش سال گذشته تعداد کسانی که با مدارک تحصیلی خارجی به او مراجعه کردهاند، بیشتر شده. البته حدود 60 درصد مدارک از نظر وزارت علوم مورد تایید نیستند و بنابراین آنها هم نمیتوانند این مدارک را قبول کنند. از میان باقی مانده مدارک هم اعتبار دانشگاه محل تحصیل و همچنین سابقه کار برایشان خیلی مهم است: «برای ما تفاوت خاصی بین مدارک داخلی و خارجی وجود ندارد، اگر شخص بتواند در تستهای فنی قبول شود، میتواند استخدام شود.
یکی از مسائلی هم که در مورد فارغالتحصیلان ایرانی در خارج از کشور وجود دارد، این است که توقع آنها از شغلشان بیشتر از فارغالتحصیلان دانشگاههای داخلی است و همین باعث میشود که آنها به راحتی تن به هرکاری ندهند.این در حالی است که کارجویان داخلی با خیلی از حداقلها حاضرند کار کنند.» عجیب نیست که او مدعی است از هر 20 فارغالتحصیل با مدرک خارجی، فقط یکی را استخدام میکند.