همشهری جوان/شماره 401/مریم انصاری سعید
پیرمرد و پیرزن کنار هم نشستهاند وپیرمرد درباره پفک نمکی مینو حرف میزند. پیرزن با شنیدن اسم مینو حساسیت زنانهاش تحریک میشود و با تعجب میپرسد: «مینو کیه؟».
اگر شما هم این آگهی تلویزیونی را یادتان میآید، پس یعنی متعلق به نسلی هستید که خاطرهانگیزترین خوراکیهای دوران کودکیاش با مینو گره خورده. سالها از زمانی که تا اسم پفک میآمد، فقط مینو به ذهنمان میرسید، گذشته. خوراکیهای جدید با طعمهای تازه آمدهاند و رفتهاند اما مینو هنوز به همان شکل قدیمی و با طعمی که به هیچ کدام از خوراکیهای پرزرق و برق امروز شبیه نیست، باقی مانده.
برای همین وقتی پایتان را میگذارید داخل کارخانه، انگار زمان به عقب برمیگردد و میشوید همان بچه ۷، ۶ ساله که چشمهایش از دیدن آن همه پفک و بیسکوییت و اسمارتیز برق میزند. به دنیای خوراکیهای مینو خوش آمدید!
برای پیدا کردن آدرس کارخانه اصلا لازم نیست مدام حواستان به اسم کوچهها و شمارهپلاکها باشد، فقط کافی است چشمهایتان را ببندید و مثل کارتونها دنبال بوی خوب و شیرین بیسکوییت راه بیفتید. غیر از بوی معروف بیسکوییتهای پتیبور، روی سقف کارخانه هم آرم بزرگ مینو در حال چرخش است و از یک کیلومتری قابل رویت. شرکت فقط شکل و ظاهر قدیمی محصولاتش را حفظ نکرده.
حتی جای کارخانه هم از همان شروع کار تا به امروز ثابت مانده. البته معلوم نیست علی خسروشاهی وقتی ۵۳ سال قبل این زمین را در جاده مخصوص کرج خریده، هیچ وقت فکرش را میکرده که کارخانهاش یک روز اینقدر در خاطرات مردم پررنگ باشد و نسل اندر نسل با محصولات آن بزرگ بشوند یا نه.
به هر
حال اینجا همان کارخانهای است که آن روزها با تولید آبنباتهای مثلثی
شیری شروع به کار کرده، آبنباتهایی که برای مادربزرگهایمان آشناست و به
سن ما قد نمیدهد.
از کوچه دراز شرکت مینو که بگذرید، مستقیم وارد کارخانه میشوید. فضای داخل کارخانه از آن چیزی که از بیرون به نظر میرسد، خیلی بزرگتر است. البته وسعت واقعی وقتی بیشتر معلوم میشود که به سوراخ سمبههای کارگاههای بیسکوییت و پفک سر میزنیم و صدای ماشینهای اتوبان تهران-کرج را بالای سرمان میشنویم. شوخی که نیست، وقتی بخواهید روزی ۲۳ تن آدامس و ۳۰ تن پفک تولید کنید، به چنین محیط بزرگی هم احتیاج دارید.
اگر بوی بیسکوییت و ترانزیتهایی که رویشان آرم مینو
حک شده را بگذارید کنار، از بیرون کارگاهها هیچ نشانهای از خوراکیهای
محبوبمان وجود ندارد. برای از نزدیک دیدن خوراکیها باید به داخل قلعه
پرپیچوخم مینو نفوذ کنیم.
بار دیگر پفکی که دوست میداشتیم
مهندس
جوان و خوش برخورد کارگاه بیسکوییتسازی ما را به سمت کارگاهها راهنمایی
میکند. مهندس نوروزی که صنایع غذایی خوانده، خودش هم در بچگی از عشاق
محصولات مینو بوده اما الان که تمام روزش بین بیسکوییتهای پتی بور و ترد
میگذرد، دیگر دلش برای این خوراکیها ضعف نمیرود.
«برای همه کارکنان اینجا همینطور است، اوایل ورود خیلی ذوق و شوق دارند و از دیدن این همه بیسکوییت خوشحال میشوند اما بعد از یک ماه همه چیز برایتان عادی میشود.» عادی شدن یعنی اینکه مثل ما موقع دیدن بیسکوییتهای داغ تازه از تنور درآمده هوس نمیکند یکی بگذارد دهانش و فقط به شکل و ظاهرشان دقت میکند.
مسیر رسیدن به کارگاههای مختلف کارخانه مینو هم برای خودش داستان مفصلی دارد. بعد از حدود پنج دقیقه پیادهروی تند میرسیم به جایی شبیه مسیر مترو. نوروزی میگوید اینجا زیر اتوبان است و سالها قبل وقتی میخواستند کارخانه را وسعت بدهند این تونلها کشیده شده.
تونل البته تاریک و ترسناک نیست و با چراغ روشن میشود. مسوول کارگاه بیسکوییت که روزی چندبار از این تونلها عبور میکند، چم و خم مسیر را میداند و ما را راحت به مقصد میرساند.
اما شک نکنید اگر قرار بود خودمان راه را پیدا کنیم، بین هزارتوی تونلها گم میشدیم و سر از کرج درمیآوردیم! از تونل که بیرون میآییم، باز هم چند دقیقهای باید راه برویم تا به کارگاه پفک نمکیهای معروف مینو برسیم. کارگاهی که ارزش سختی مسیرش را دارد. باور کنید شما هم اگر آن همه پفک نارنجی را یکجا ببینید، خستگی که هیچ، زمان و مکان هم یادتان میرود.
کارگرها البته بیتوجه به ذوق کودکانه ما سخت مشغول کار هستند و سریع بستههای پفک را توی کارتنها جا میدهند. اینجا خط تولید قدیمی پفک نمکی است که با همان سیستم سنتی کار میکند تا همه چیز مثل قبل باقی بماند.
اول خط را که نگاه کنید، دانههای پفکسفید و بیرنگ هستند اما بعد از اینکه از یک استوانه میگذرند، نارنجی میشوند و صاف میروند توی همان بستهبندی همیشگی. ولی اگر همه چیز هم اینجا قدیمی باشد، مهندسها و بعضی کارگرها جوان هستند و مثل ما نوستالژی پفک مینو دارند.
راستی بد نیست بدانید پفک اسمی است که موسس مینو روی این دانههای نمکی نارنجی گذاشته و درواقع اسم برندشان بوده نه محصول.
باز آمد بوی خوب بیسکوییت!
دل
کندن از آن همه پفک سخت است. در مسیر برگشت از کنار مهدکودک کارخانه
میگذریم و فکر کن بچههایی که اینجا و بین این همه خوراکی بزرگ میشوند،
چقدر خوشبختند! کامیونها و ترانزیتهایی که همهشان آرم مینو دارند برای
بارگیری آماده شدهاند. بعضیهایشان راهی کشورهای همسایه هستند و بقیه داخل
کشور را تامین میکنند.
دوباره میرویم زیر زمین اما اینبار خیلی به کمکهای مهندس نوروزی نیاز نیست. بوی بیسکوییت کار خودش را میکند و آدم را میکشاند به معدن بیسکوییتهای مینو با آن بستهبندی قدیمی و فنجان سفید خاطرهانگیز. زمین نزدیک کارگاه پر است از کارتنهای بیسکوییت که رویشان به چهار زبان فارسی، انگلیسی، روسی و ترکی نوشتهاند بیسکوییت پتی بور مینو. اینها صادراتی هستند و امروز از کارخانه میروند.
کارگاه بیسکوییت خیلی از کارگاه پفک بزرگتر است و کارگرهای بیشتری دارد. یک عالمه بیسکوییت پتیبور مرتب و یک شکل وارد بستهبندیشان میشوند. ناصر قاسمنژاد مسوول شیفت، سر خط ایستاده و به بیسکوییتهای داغی که هر لحظه از زیر دستگاه بیرون میآیند، بادقت نگاه میکند.
۴۵ سال دارد اما چهرهاش شکستهتر نشان میدهد. بیسکوییت تعارف میکند و میگوید ۱۴ سال توی خط آدامس کار میکرده، خطی که پرسروصداتر و شلوغتر از اینجاست. شغلش را دوست دارد و الان هفت سالی میشود که به خط بیسکوییت آمده. از بچههایش تعریف میکند و اینکه چقدر همهشان مینو را دوست دارند.
ناصر البته معتقد است تنوع هم بعضی اوقات بد نیست اما مینو کلا یک چیز دیگر است. همین طور که به کارگرهای جوان تذکر میدهد حواسشان به کار باشد میگوید: «کارگر جوان اینجا زیاد داریم اما آنها مثل ما نیستند. زود راضی نمیشوند و مدام عجله دارند. من وقتی شروع به کار کردم، خیلی قانعتر بودم.» غیر از بیسکوییتهای پتی بور، ترد و رنگارنگ هم اینجا تولید میشوند.
نوروزی از اولین بیسکوییتهایی میگوید که در انگلستان تولید شدند و مینو هم اوایل کارش را تحت لیسانس آنها شروع کرد. صدای دستگاهها آدم را اذیت میکند اما کارگرها انگار صدایی نمیشنوند. کسی ناخنک نمیزند و همه آرام مشــــغول کارند.
از آدامس تا اسمارتیز
نزدیک
وقت ناهار شده و کارگرهای سورمهایپوش و مهندسها به سمت سالن غذاخوری
میروند. دماغمان به بوی بیسکوییت عادت کرده و داریم بوهای جدید را هم کشف
میکنیم؛ بوی آدامس، بوی یک چیز شور. مهندس توضیح میدهد که علاوه بر پفک و
بیسکوییت، آدامس، اسمارتیز، اسنک، چوب شور و شکلات هم اینجا تولید
میشوند.
مینو انگار میخواهد برای نسل بعدی هم خاطرهساز باشد. برای همین فقط همان قدیمیها را بازتولید نمیکند و دائم دنبال تجربههای جدید است. دیگر تونلی در کار نیست و میتوانیم خودمان بقیه راه را برویم و به کارگاههای خالی سرک بکشیم. کامیونها سر رسیدهاند و بستههای بیسکوییت را به مقصد تاجیکستان، عراق، کویت و امارات بار میزنند.
شاید این بیسکوییتها بعدا برای بچههای آنها هم خاطره شود. احمد راننده یکی از ترانزیتهاست و ۱۰ سالی میشود که برای کارخانه کار میکند. تعریف میکند که ماشینش همیشه بوی بیسکوییت میدهد و دخترش خیلی این بو را دوست دارد. میگوید مینو هنوز مثل قدیمها مانده و برای همین مردم دوستش دارند.
کار بارگیری رو به اتمام است و زمین جلوی کارگاه از بستههای بیسکوییت خالی میشود. کامیونها یکی یکی از کارخانه خارج میشوند و کارگرها سر کارشان برمیگردند. صدای دستگاهها دوباره بلند میشود و باز یک عالمه ترد، پتیبور، رنگارنگ، تک تک، اسمارتیز و پفک از زیر دستگاهها بیرون میآیند. تا برسیم
از تاریخچه مینو و محصولاتش بیشتر بدانید
با ما بزرگ میشود
دفتر کار دکتر طاهره سختباز، معاون توسعه و ارتقای کیفیت پارس مینو، یکی از شیرینترین دفترکارهای دنیا است. از در که وارد میشوید، بغل میز منشی یک کمد بزرگ پر از محصولات قدیم و جدید مینو وجود دارد اما این تازه اول کار است. وقتی وارد دفتر خانم دکتر بشوید، با دیدن خوردنیهای روی میز دهانتان آب میفتد.
از انواع شکلاتهای توپی و تختهای بگیرید تا آدامس در طعمها و رنگهای مختلف و البته یک عالمه بیسکوییت و پفک. اینجا همه چیز وسوسهانگیز است و واقعا نمیشود با تعارف بازی از خیر تست کردن همه نمونهها گذشت. دکتر سخت باز که دوست داشته قناد بشود، احتمالا با وجود این همه شکلات از شغلش راضی است.
خانم دکتر که ۲۰ سال است در کارخانه مینو مشغول است، از آزمایشگاه کارش را شروع کرده و از همان بچگی محصولات مینو را دوست داشته. «من خودم ویفر شکلاتیهای مینو، یام یام و کیت کت را خیلی دوست داشتم. هنوز هم شعر آگهیاش یادم مانده: من اولش ویفر بودم، بعد شکلات ریخت رو سرم،
شکلاتی شد از سر تا پام!»
بچههای خانم دکتر اما بیشتر محصولات جدید مینو را میپسندند مثل چوب شور و
اسنک. دکتر از خاطرات سفرهای خارجیاش هم تعریف میکند: «یکبار که برای
نمایشگاهی به امارات رفته بودیم، خانمهایی را دیدیم که با دیدن ویفرهای
مینو شروع به گریه کردند! بعدا برایمان تعریف کردند که با دیدن اینها یاد
خاطرات بچگیشان افتادهاند.»
دکتر سخت باز راجع به گروه مینو و کارخانههای مختلفش بیشتر توضیح میدهد و دست آخر سر درمیآوریم که پارس مینو و مینو خرمدره با هم چه فرقی دارد. تافی، آبنبات، ویفر و ساقه طلایی در خرمدره تولید میشوند و بقیه محصولات اینجا، یعنی در پارس مینو. البته غیر از اینها، مینوی شرق در زاهدان نوشابه و بیسکوییت تولید میکند و مینوی قند خرما هم در شیراز به تولید محصولات خرمایی مشغول است.
از تاریخچه مینو هم اگر بخواهید برمیگردد به سال ۱۳۳۸ که حاج علی خسروشاهی با راه اندازی خط تولید آبنبات، مینو را پایهگذاری کرد.
بعد
از تولید آبنبات به ترتیب ویفر، بیسکوییت و شکلات و پفک هم وارد بازار
شدند. ایده تولید پفک هم از آنجا آمده که مرحوم خسروشاهی دیدهاند در
آمریکا بچهها بعد از تعطیلی مدرسه همه پفک میخورند. برای همین تجهیزات
تولید پفک را به ایران آورده تا ما هم مثل بقیه بچههای دنیا با پفک بزرگ
بشویم. آن اوایل مینو تحت لیسانس کمپانیهای خارجی بوده اما بعد از انقلاب
مطابق ذائقه بومی به کارش ادامه داده.
دکتر سخت باز تاکید میکند که مینو به خاطر حالت نوستالژیکی که برای مردم دارد، همیشه سعی کرده خاطرات سابق را زنده نگه دارد اما علاوه بر این باید بتواند با نسل جدید هم ارتباط برقرار کند و از قافله رقابت با برندهای تازه عقب نماند. برای همین هم طی ۶، ۵ سال گذشته سرمایهگذاریهای زیادی در مجموعه صورت گرفته تا محصولات جدیدی مثل آدامس بدون قند، شکلاتهای جدید و اسنک تولید بشوند.
آمارهای فروش مینو نشان میدهد که هم محصولات قدیمی طرفدارهای پروپا قرص خودشان را دارند و هم محصولات تازه از راه رسیده. مثلا شاید باورتان نشود که با وجود برندهای متنوع آدامس هنوز روزی ۲۲ تن آدامس شیک در ایران به فروش میرود! آنها میخواهند برای همه سنین محبوب باشند، آیا موفق میشوند؟
متن کامل این مطلب را میتوانید در شمارهی401 مجلهی همشهری جوان بخوانید.