همشهری جوان/شماره 398/احسان ناظم بکایی
یکی از کمحاشیهترین (و اگر بدبینانه بخواهیم نگاه کنیم، «خنثیترین») دورههای جشنواره فجر، یکشنبه گذشته با اهدای سیمرغهایش به خیر و خوشی و میمنت و مبارکی به پایان رسید. درواقع اگر بیانیه اختتامیه هیات داوران، اعتراضهای پوران درخشنده روی سن، شوخیهای علیرضا داوودنژاد و حمید فرخنژاد موقع گرفتن سیمرغ و نامه سرگشاده منوچهر محمدی و مازیار میری درباره علت غیبتشان در مراسم پایانی نبود، جشنواره سی و یکم بدون هیچ اتفاق جنجال برانگیزی به پایان میرسید
(تازه همه این ماجراها هم ظرف چند ساعت، در روز آخر و بعد از آن اتفاق افتاد!) به هر حال و در انتهای این جشنواره بیسر و صدا –که حتی اجرای محتاط و مراقب شهیدیفرد در نشستهای مطبوعاتیاش، جلوی جنجال و شلوغی در آنجا را هم گرفت
مطابق رویه عادی و هر ساله مجله، جشنواره گوی و تمشک اختصاصی «همشهری جوان» را برگزار کردیم و از سی نفر از منتقدان و سینمایینویسهای کشورمان خواستیم تا بهترین و بدترینهای این جشنواره را به سلیقه و نظر خود انتخاب کنند (انتخابی که البته چندان با سلیقه داوران جشنواره منطبق نبود).
برندههای گوی و تمشک بازیگری همشهری
جوان را میتوانید در چهرههای همین صفحه ببینید، اما اطلاعات دقیقتر از
جزئیات رایها را بعد از یک گزارش اجمالی از حال و هوای کلی فیلمهای
جشنواره امسال، در صفحات بعدی خواهید خواند.
در نگاهی کلی، به نظر میآید فیلمهای این دوره جشنواره فجر که به 31 سالگیاش رسیده، اکثرا فیلمهای متوسطی بودند که هیجانانگیز نبودند و معمولا توصیهای نمی شد که فلان فیلم را حتما ببینید. تقریبا همه مطمئن بودند که این فیلمها اکران خواهند شد. حتی آن چند سانس اضافه در چند سینمای محدود هم شباهتی با سالهای طلایی صفهای طولانی نداشت.
در عین حال اما، فیلمهای اعصاب خردکن و غیرقابل تحمل هم –لااقل به نسبت دوره قبل- کمتر در جشنواره حاضر بودند. فیلمهایی که در میانه تماشا، عطای ادامهشان را به لقایش ببخشی و با خیال راحت سالن را ترک کنی و مطمئن باشی که چیزی را از دست ندادهای. در واقع، گرچه جشنواره امسال فیلم شاخص و عالی زیاد نداشت اما فیلم افتضاح و بهدردنخور هم (به نسبت) خیلی تویش نبود.
نکته دیگر مطرح شدن فیلمهایی بود که متکی بر فیلمنامه بودند و ستارهها چندان نقشی درش نداشتند. فیلمهایی که اتفاقا نگاهی امیدوارانه و سرخوش به زندگی را دنبال میکردند. علاوه بر سه فیلمی که اسمش پیشتر آمد، میتوان به «کلاس هنرپیشگی/ علیرضا داوودنژاد » و «تاج محل/ دانش اقباشاوی » هم اشاره کرد که کموبیش در چنین حال و هوایی ساخته شده بودند.
از افغانستان تا سومالی، از آلمان تا عراق
در
مقابل فیلمهایی که دچار شعارزدگی مفرط بودند، هر چند بعضا از بازیگرانی
کارکشته بهره میبرند، باز چندان موردتوجه قرار نگرفتند. فیلمهایی مثل
«بشارت به یک شهروند هزاره سوم/ محمدهادی کریمی» که به پدیده شیطانپرستی
در مدارس میپرداخت، «گهوارهای برای مادر/ پناهبرخدا رضایی » که فقط
ایدهای به نام احترام به مادر داشت،
«فرزند چهارم/ وحید موسائیان» که با نگاهی کارت پستالی و با فاصله به قحطی سومالی ساخته شده بود، یا دو فیلم بینالمللی «گامهای شیدایی/ حمید بهمنی» و «فرشتگان قصاب/ سهیل سلیمی» که به ماجرای اشغالگری در عراق و افغانستان میپرداختند.
افغانستان هم با فیلمهای «خاک و مرجان/ مسعود اطیابی»، «یک دو سه... پنج /محمد معیری» و «فرشتگان قصاب» یکی از سوژههای جالب برای فیلمسازان بود. .
در حسرت آغاز
از
سوی دیگر اگر مشکل جشنواره قبلی، نداشتن پایان برای فیلمها بود، مشکل
امسال اغلب فیلمها این بود که آغاز نمیشدند! یعنی قصه و ماجرای فیلم یا
دیر شروع میشد یا اصلا شروع نمیشد و سروته فیلم با چند موقعیت و چند
کاراکتر، هم میآمد.
سینمای دفاع مقدس برعکس پارسال که با «روزهای زندگی» ، «شور شیرین» و «ضد گلوله» روزهای پرفروغی را پشت سر گذاشت، امسال تنها دو فیلم «بزرگمرد کوچک/ صادق دقیقی» و «زیباتر از زندگی/ انسیه شاهحسینی» را در جشنواره داشت که هر دو پرداختی ضعیف به زندگی شهیدان بهنام محمدی و حسین علمالهدی داشتند.
سینمای تاریخ اسلام هم امسال «عقاب صحرا/ مهرداد خوشبخت» را به جشنواره آورده بود. ماجرای زندگی «ابوبصیر ثَقَفی» در زمان صلح حدیبیه، که به همان ضعف نمونه پارسالش یعنی «راه بهشت/ مهدی صباغزاده» دچار بود.
موجی که راه نیفتاد
شاید
برای همین هم مراسم اهدای جوایز و سیمرغها در اختتامیه، چندان حاشیهساز
نشد و کسی نمیگفت حق کس دیگری را خوردهاند یا فلانی، حقش نبوده است.
حتی پراکندگی گوی و تمشکها در همین نظرسنجی همشهری جوان -که خیلی از منتقدان و سینمایینویسها، تا چند عنوان را برای یک آیتم انتخاب کردهاند- نشان میدهد تقریبا هیچ فیلم یا کاراکتری نتوانسته تمام و کمال و به طور قاطع، نظرات را به خود جلب کند و به اصطلاح از بقیه «بکَند».
فیلمهای جشنواره امسال، فیلمهایی محتاط شده بودند که شاید ناشی از تاثیرات سیاستگذاریها روی فیلمسازان و هنرمندان باشد. آن اندک حاشیهها هم یا در پیرامون نشستهای مطبوعاتی ایجاد شد یا در ازدحام لابی برج میلاد و خود فیلمها هیچکدام موج خیرهکنندهای به پا نکردند.
در این میان تنها استثناها، موج «قاعده تصادف» به واسطه نگاه متفاوتش به نسل جدید جوان (یا همان نسل چهارمیها) و تا حدی هم فیلم «هیس! دخترها فریاد نمیزنند/ پوران درخشنده» بودند که ماجرای تعرض به کودکان را به عنوان سوژه مرکزی خود انتخاب کرده بود. در نهایت اینکه به نظر میرسد سینمای ایران، جشنوارهای متوسط و بیستاره را به معنای واقعی کلمه، «از سر گذراند».
جشنواره
سی و یکم هم تمام شد. این جشنواره هم با همه حواشی و بالا و پایینهایش و
با سیمرغهای کریستالی شدهاش به تاریخ سینمای ایران پیوست. بعضی از
فیلمها نتوانستند سطح توقعات را برآورده کنند.
فیلمهای «چه خوبه برگشتی/ داریوش مهرجویی» و «آسمان زرد کمعمق/ بهرام توکلی» از این دسته بودند و بعضی دیگر، ناگهان گل کردند و دیده شدند تا معلوم شود سینمای ایران، هنوز معجزه بلد است. فیلمهایی مثل «تنهای تنهای تنها/ احسان عبدیپور» و «خسته نباشید/ محسن قرائی» را میتوان از این دسته دانست.