خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و هنر: از حضورتان در این سریال بگویید. به ویژه با گریم عجیبی که در یکی از عکسها دیدهابم.
فرزاد حسنی، بازیگر: نه این تنها قسمتی از فیلم است. راستش محمد هاشمیاصل تهیهکننده "مسیر انحرافی" از دوستان قدیمی من است که سالهاست با یکدیگر رفاقت داریم. تا به حال هم چند کار تلویزیونی با هم انجام دادهایم. وقتی او پیشنهاد کرد در این پروژه حضور داشته باشم، بعد از دیدن سینابس مجموعه که از ابتدا آماده بود و خواندن چند قسمتی که نوشته شده بود، شخصیت را دوست داشتم و حضور در کار را پذیرفتم.
* شخصیتی که دوستش داشتید چه ویژگیهایی داشت؟
حسنی: نمیتوانم ویژگیهایش را بگویم به این دلیل که دوست دارم خود بیننده شخصیت را ببیند. به زعم من ارائه هر توضیحی، جذابیت دیداری و کشفی بیننده را کم میکند. برای همین کلی و محو درباره "عارف ساتور" حرف میزنم. این شخصیت در چند قسمت اول توسط پیمان عباسی خیلی خوب نوشته شده بود. بعد از آن زامیاد سعدوندیان به ما پیوست و کار را ادامه داد.
همان موقع هاشمیاصل گفت در این کار با جلوههای ویژه این سریال، کار نویی در تلویزیون صورت خواهد گرفت که پیش از این نبودهاست. احمد احمدی فیلمبردار توانای سینما و تلویزیون، تصویربرداری کار را برعهده دارد که قابهای او را میشناختم و جنس تصاویرش را دوست دارم. فیلمهای تلویزیونی بهرنگ توفیقی را پیش از این دیده بودم و میدانستم دستیار کارگردانهای بزرگی از جمله ایرج کریمی که بسیار به ایشان علاقه دارم و رامبد جوان که از دوستان خوب من است بوده و جنس کارش به گونهای است که میتوانم خودم را به مجموعه پیوند بزنم.
من قبل از "مسیر انحرافی" با مهدی صباغزاده تلهفیلم کار کرده بودم و از تابستان میدانستم قرار است سر این پروژه بیایم و مشغول کار خودم بودم تا کار را از پاییز شروع کردیم و تا به حال هم که پروژه طول کشیده است.
* "مسیر انحرافی" بیش از آنکه به همین نام شناخته شود، به لاست ایرانی معروف شده. چقدر این موضوع را تایید میکنید؟ واقعا قرار است این سریال نمونه ایرانی لاست باشد؟
حسنی: این تم که داستانی با یک سقوط شروع شود در بسیاری از فیلمهای سینمایی معروف وجود داشته و اینکه در جزیرهای گم شوند هم در بسیاری از مجموعهها و فیلمها بوده. چیزی که "لاست" را معروف کرده نه سقوط است نه حضور در یک جزیره ناشناخته! بلکه فلسفهای که پشت این آدمها است باعث شده که لاست، لاست شود؛ نگاه فلسفی که در این مجموعه هست و محققان و افرادی که اهل فکر و نظر هستند پیش از این بسیار دربارهاش صحبت کردهاند.
درباره "مسیر انحرافی" اما ابدا اینگونه نیست. اولینبار خبر ساخت سریالی منتشر شد که درباره قصه هواپیمایی است که در منطقهای سقوط میکند و قرار است تم سریال لاست را داشته باشد؛ به این شکل که در آن به گذشته آدمها هم نقب زده میشود. شاید همزمانی خبر ساخت اثر نامبرده با مجموعه ما که با سقوط در یک جزیره ناشناخته شروع میشود، باعث شد همه تصور کنند "مسیر انحرافی" همان مجموعه است در حالی که اینگونه نیست و اگر یک قسمت از سریال را ببینید متوجه میشوید ربطی به لاست ندارد.
* "مسیر انحرافی" سریال پرکاراکتری است. از هم بازیهایتان در این کار بگویید.
حسنی: من در این سریال با پوریا پورسرخ همبازی هستم. او به واقع یکی از ستارههای سینمای ایران و از معدود افرادی است که هم در تلویزیون و هم در سینما دارای شأن است. کم هستند کسانی که هم در مجموعههای تلویزیونی و هم سینما درخشان باشند اما پوریا فیلمهایی چون "عیار 14"، "روز سوم" و کار اکران نشده احمدرضا درویش "روز رستاخیز" را داشته و بازیگر استخوانداری است. همین طور خاطرم نیست مجموعه تلویزیونی که پوریا در آن بازی کرده باشد و جزو پربینندهترینها نباشد؛ مثل کارهایی که با آقایان لطیفی و مقدم انجام داده. همراهی او با ما نیز به وزن کار افزود. ما رفاقت دیرینهای با هم داریم و سکانسهایی که با پوریا همبازی بودیم به همه عوامل خوش میگذشت. در حقیقت روحیه همکاری او، بسیار به درد کار میخورد و میزان دوستی من و پوریا بعد از "مسیر انحرافی" ضرب در 2 شد!
یکی دیگر از دوستان خوبمان، بازیگر دیگری که با من و پوریا در مدرسه بازیگری امین تارخ همدوره بوده، مجید واشقانی است که استعداد نوظهور و حتما دیدنی این مجموعه خواهد بود. این کار دو بازیگر طنز دارد که در بین بانوانی که کار طنز میکنند شاخص هستند؛ بهنوش بختیاری و شقایق دهقان که همسر هر دو از نویسندگان طراز اول طنز هستند. انگار ما اینجا با خانوادههای طنزپرداز درگیر بودیم!
همینطور پرستو گلستانی که در تئاتر، تلویزیون و سینما سابقه قدیمی دارد و در این مجموعه نقش همسر من را بازی میکند. بازیگری که صاحب سبک است و برای خودش الفبا و قواعد دستوری دارد که بازیگران دیگر ندارد. او یکی از نقاط قوت سریال بوده است.
دیگر بازیگر گروه عزت الله مهرآوران که از درامنویسان شاخص ایران و افراد استخواندار تئاتر هستند و در سینما از "آژانس شیشهای" ایشان را به خاطر داریم. همینطور نادر سلیمانی که در خانوادههای ایرانی محبوب است. علاوه بر اینها ما یک زوج در سریالمان داریم؛ سحر ولدبیگی و نیما فلاح که زن و شوهر طنزپرداز قوی هستند.
همینطور یک بازیگر خوب دیگر در سریالمان دختر عزتالله مقبلی است. محمد شیری از بازیگران قدیمی و ساعد هدایتی و علی کاظمی هم در "مسیر انحرافی" هستند. رضا کریمی هم که او را با بازی خوبش در "ساختمان پزشکان" به خاطر داریم، همینطور مرجان سپهری و آزاده قوام بازیگرانی هستند که همه درخشان ظاهر شدهاند. اکرم محمدی هم که حضور خوبشان در سریالهای تلویزیونی، سابقه تئاتریشان و فیلم "مادر" علی حاتمی را به خاطر داریم و بازیشان در مجموعه "خانه سبز" در کنار خسرو شکیبایی را از یاد نبردهایم باعث افزایش انرژی میان بازیگران و افزودن قوت کار و شکلگیری یک فضای عالی شد.
* در مسیر ساخت این سریال با کمبود وقت همیشگی مجموعههای نوروزی مواجه نشدید؟ کار با فیلمنامه کامل آغاز شد؟
حسنی: پیش تولید ما از ابتدای سال آغاز شد. ابتدا یک سیناپس کلی داشتیم و میانه سال با سه چهار قسمت آماده ضبط را شروع کردیم که بعدها در جریان کار کامل میشد. معمولا حین کار است که توانایی بازیگران دست کارگردان میآید، جای آدمها را در قصه میبیند و داستان شکل عینی به خود میگیرد. نویسنده هم معمولا سرکار میآمد و با بازیگران حرف میزد.
هر شب بهرنگ توفیقی با کنسههای خوبی که هاشمی اصل میداد، روی فیلمنامه کار میکرد. هاشمی یک تهیهکننده حرفهای به تمام معنا است که همیشه ایده و فکر دارد و هر وقت ما به بن بست میرسیم یک ایده جدید پردازش میکند و پیشنهادهای خوبی میدهد. امروز سینما و تلویزیون ایران تشنه چنین افرادی است.
روبرویی تهیهکننده با اثرش مثل یک مخاطب باعث میشود که ما نه یک قدم، بلکه چندین قدم به سمت کیفیت برتر حرکت کنیم. در حالی که مجموعههای تلویزیونی با افت کیفیت روبرو شدهاند ما از نظر فرم با فرم خوبی روبرو هستیم. من معتقدم سینما فرم است و اجرای تصویری و رایانهای در این کار برای اولین بار در یک مجموعه تلویزیونی اتفاق میافتد و با داستان گره خورده است.
متاسفانه اکثر فضایی که ایرانیان در تلویزیون میبینند آپارتمانی است، زندگی شهری را ترویج میکند و از روستاها و فضای باز به دور است اما ما اینجا زندگی دیگری را روایت میکنیم. چنین کاری، تهیهکنندهای میخواهد که دل شیر داشته باشد. بیاید و هزینه کند. ما 13 قسمت را با چنان وسواسی کار میکنیم که 6 ماه است مشغول ضبط هستیم. کدام مجموعه تلویزیونی برای 13 قسمت این وقت را میگذارد و همزمان از تکمیل تدوین و جلوههای رایانهای غافل نمیشود؟ اینها برای ما ارزشمند است.
* پس با این همه حسنهایی که شما به آن اشاره کردید تصور میکنم "مسیر انحرافی" بر رقیب دیگرش "به سوی خوشبختی" پیروز میشود...
حسنی: چیزی به نام رقابت بین مجموعههای تلویزیونی وجود ندارد.
* از این جهت که قرار است یک سریال برای نوروز پخش شود میگویم.
حسنی: به نظرم اصلا نباید به این چیزها فکر کرد. هر مجموعه تلویزیونی، هر داستان یا هر رمانی دنیا و آدمهای خودش را دارد. همین حالا اگر از شما بپرسم به چه بازیگرانی علاقمندید چند بازیگر نام میبرید که ربطی به هم نخواهند داشت. مجموعه تلویزیونی با یک مجموعه دیگر رقابت نمیکند. سریالها باید کارشان را به نحو احسن انجام دهند اگر احیانا یک ترجیحی پیدا کند در زمان پخش، چه مجموعه "مسیر انحرافی"، چه مجموعه "به سوی خوشبختی" مقدمتر از دیگری پخش شود این تقدم، صرفا رجحان پخشی و تناسب با ایام است.
فکر میکنم وقتی درباره یک اثر هنری صحبت میکنیم بهتر است بیشتر به جلوههای معنایی کار فکر کنیم تا اینکه بخواهیم پیش مخاطب از رقابت حرف بزنیم. چرا که چنین چیزهایی فضا را پر گرد و غبار میکند و بیننده در گرد و غبار کمتر میتواند هوای تازه را ببیند.
* این حرفها به این معنا است کلا به رقابت سریالهای نوروزی شبکهها با یکدیگر معتقد نیستید؟
حسنی: رقابتی وجود ندارد. مگر مجموعههای تلویزیونی روی هم پخش میشوند!
* نه دیگر. بالاخره باید دید کدام بیننده بیشتری دارند و...
حسنی: این رقابت است به نظر شما؟
* بله به ویژه که چون هر شب چند سریال پخش میشود بیننده فرصت تماشای همهشان را ندارد و..
حسنی: آٰفرین! پس رقابت نیست، فرصت است! ما پنج زمان داریم و این سریالها بازپخش دارند. مگر سریالهای ماه رمضان را همه نگاه نمیکنند؟ بعدا امکان دارد از مردم نظرسنجی کنند که کدام یک را بیشتر دوست داشته اند. آثار متفاوت هستند. ممکن است یک مجموعه غنی بیننده کمی داشته باشد. مخاطب زیاد میتواند یکی از ملاکهای خوب بودن باشد اما تنها ملاک نیست.
* کارگردان این مجموعه را با دستیاری کارگردانانی چون فرزاد مؤتمن و ایرج کریمی میشناسیم اما شاید همه تلهفیلمهایش را ندیده باشند، نظر شما درباره او و نتیجه سریال چیست؟
حسنی: من قبلا تلهفیلم از او در تلویزیون دیده بودم و چند تا از فیلمها را هم خودش به من داد و نگاه کردم. توفیقی از افرادی است که از مدتها پیش در سینما کار میکند و تلهفیلمهایش هم نشانه توانمندی و فهم او از سینما است. فکر میکنم انتخاب برجسته و درستی برای این کار بوده است.
البته باید بگویم این حرفها برای کسی که کار را ندیده میتواند یک تعریف سویمند(جهتدار) درباره سریال به نظر برسد اما بعدها که سریال را ببینید میفهمید که نه تنها سویمند بلکه سودمند بوده است!
کارکار اینگیلیسیای رده پایین خودسره
چند روز پیش خبر آمد که گویا کارکنان سختکوش بیمارستان امام(ره)، چهار طرف پتوی دو تا مریض بیپول را گرفتهاند و گذاشتهاندشان وسط بر بیابان و رفتهاند پی الباقی سختکوشیشان.
حالا معاون درمان وزیر بهداشت گفته است: «رئیس و مسئولان رده بالای بیمارستان امام(ره) از این ماجرا هیچ اطلاعی نداشتهاند و این کار به وسیله دو نفر از کارمندان رده پایین و راننده آمبولانس بیمارستان انجام شده است. آنها اخراج شدهاند.»
1- البته ما دیگر عادت کردهایم که همیشه رده پایینها اشتباه کنند و اساساً هیچ مسئول ردهبالایی اشتباه نکند.
2- چه کسی به یاد دارد که در طول تاریخ یک مسئول رده بالا از مردم عذرخواهی کرده باشد؟ همین نشان میدهد که ردهبالاها عمراً اشتباه نمیکنند.
3- ظاهراً بالادستیها اصلاً بلد نیستند اشتباه کنند. لذا اشتباهات را ارجاع میدهند به پاییندستیها که بلدند.
4- گویا پاییندستیها مبسوطالیدتر از بالادستیها هستند.
5- با این حساب که همه اشتباهات عالم به دست باکفایت پاییندستیها صورت میگیرد، خب یکباره همه پاییندستیها را حذف کنند و کارها را بالادستیهایی انجام دهند که هرگز اشتباه نمیکنند.
6- با این حساب باباطاهر هم اشتباه میکرده که گفته:
ز دست دیده و دل هر دو فریاد
که هرچه دیده بیند دل کند یاد
بسازم خنجری نیشش ز فولاد
زنم بر دیده تا دل گردد آزاد
شاعر نامبرده اشتباهات را به جای اینکه به پاییندستی نسبت بدهد به بالادستی نسبت داده است. لذا یا بسیار ناآگاه و نابلد بوده یا اساساً از عوامل ردهپایین MI6 بوده است.
***
پیش از این هم جماعت پاییندستی بارها و بارها نشان دادهاند که همه اشتباهات بر عهده آنهاست. در مباحثی مانند:
- کوی دانشگاه که همهاش تقصیر اروجعلی ببرزاده، سرباز وظیفهای بود که ریشتراش را دزدیده بود.
- غرق شدن دانشآموزان در استخر پارکشهر که مقصر اصلیاش قایقران بود که خودش هم مرد. یعنی مقتول قاتل بود.
- انفجار قطار نیشابور که تقصیر سوزنبانی بود که کفشک را درست سرجایش قرار نداده بود.
- مرگ زهرا کاظمی که تقصیر جسم سخت بود و بر همگان واضح و مبرهن است که جسم سخت ردهپایین به حساب میآید.
- اختلاس 123 میلیاردی که تقصیر فاضل خداداد بود و بس.
- کلیه سقوطهای ریز و درشت هواپیماها که همگی تقصیر خلبانان مرحومشان بوده است.
سؤالات سرگردان
1- چرا همیشه اردنگی را به پایین دست میزنند؟ چه کسی دیده که اردنگی بزنند به بالادست کسی؟
2- چرا چوب بستنی را همیشه به پایین دست بستنی نصب میکنند نه بالادست؟ البته چوب یک خاصیتی دارد که بالادست را پاییندست میکند. یعنی اگر چوب را به بالادست بستنی نصب کنند، آنوقت جماعت چوببستنی را که دستشان بگیرند، بالادست سابق بستنی، ناخودآگاه پاییندست میشود.
3- چرا بالادست سیگار را که میکشند، همه جرم و کثافتش در پاییندست آن جمع میشود؟ تازه بالادست سیگار را دود میکنند و میفرستند آسمان، اما پاییندست آن را با آن همه کثافت تنها و سرگردان به دست امواج جوی آب میسپارند؟
متن از شهرام شکیبا
دانلود ویدئوی کامل بحث امیر قادری و امیر پوریا بر سر اخراجیها 3 در تلویزیون «بی بی سی»
حجم: 5.5 مگابایت / مدت: 9 دقیقه / --> دانلود <--
_________________________________________________________________
دانلود دو پوستر از فیلم اخراجی ها3
دانلود پوستر اول دانلود پوستر دوم
_________________________________________________________
دانلود آنونس فیلم «اخراجیها3»
_________________________________________________________________
یادداشت امیر قادری درباره اخراجیها3:
اخراجیها3 به عنوان یک فیلم سینمایی: اجرای خوبی دارد. بهترین اجرای مسعود دهنمکی کارگردان بین باقی اخراجیها و مستندها و سریال تلویزیونیاش. از موادش خوب استفاده کرده و صحنههای شلوغ را به شکل قابل قبولی سامان داده و حال و هوای نسبتا یک دستی به این فیلم پر لوکیشن و بازیگر و سیاهی لشگر بخشیده است. اما تقریبا فیلمنامهای در کار نیست. این شاید به فروشاش لطمه بزند. حتی در حد اخراجیها2 هم نتوانسته موقعیتهای پرشمارش را به بهانهای به هم وصل کند. فیلمی است که انگار از وسط ماجرا شروع و همان وسط، تمام میشود. طرح داستانی ضعیف تنها فرصتی است تا این موقعیتهای پرشمار را به هم وصل کند. انتخابات ریاست جمهوری زمینه ماجراست در شرایطی که این بار به جز حاجی گرینف، باقی اخراجیها فرصت چندانی برای ابراز وجود ندارند.
اخراجیها3 به عنوان یک محصول سیاسی: این سالمترین مسعود دهنمکی میان کارهایی است که تا به حال از او دیدهام. در همین کافه سینما چندی پیش قولی از او نقل کردیم درباره آقا زادههایی که آرمانخواهی جوانهای مملکت، چه سبز و چه حزبالهی را، فدای اهدافشان میکنند. دهنمکی در فیلماش در انتقال این پیام، موفق عمل میکند و محصول نسبتا یک دستی تحویل میدهد. این فرق میکند با قسمت اول اخراجیها که خندهاش را از تماشاگر بابت همان اعمال و حرفها و واکنشهایی میگیرد که قرار است در انتهای فیلم، نهیشان کند. این ریاکاری در فیلم سوم نیست. مشکل اصلی این جاست که دهنمکی در قسمت سوم فیلماش، آن چه را که رد میکند، به خوبی با تماشاگرش در میان میگذارد، اما قهرمان و شخصیت اصلیاش زیادی فانتزی و شعاری از آب درمیآید. مدل عملی سیاسی که پیشنهاد میدهد، به هیچ وجه به اندازه آن چه رد میکند، ملموس نیست. مسعود دهنمکی بین زمین و آسمان معلق مانده است. واقعگرایی ور منفی و آرمانخواهی فانتزی ور مثبت به هم نمیآیند. این میشود که «مرگ بر...» را محکمتر و موثرتر از «زنده باد...»ش میگوید. تماشاگرها هم انگار برای تماشای همان چیزی به سینما آمدهاند که در مسیر کلی فیلم با آن مخالفند. نه آن چه قرار است بپسندند. این همان کمبودی است که این روزها سینماگران ما از طیفها و گروههای مختلف با آن دست و پنجه نرم میکنند. این سینمایی است که یا اصلا قهرمان ندارد، یا قهرمان قابل پیشبینی و غیر موثر و کمتر ملموسی مثل اخراجیها3 دارد. نکته مثبت فیلم اما این جاست که ترانه «ای ایران» زور چپان شده ته اخراجیها2 را به متن داستان میآورد. حرفاش درباره کنار هم ماندن مردم ایران، در برابر تلاشهای گروهی برای جدا کردنشان از همدیگر را، با عمق بیشتری روایت میکند.
اخراجیها3 به عنوان یک بیزینس: این یک فیلم سیاسی است. اما قرار است خوب هم بفروشد. «اخراجیها» حالا دیگر به یک برند تبدیل شده که میتواند تماشاگران بسیاری را به سالنهای سینما بکشاند. پس بخش مهمی از عناصر تشکیل دهنده فیلم را، جزئیاتی شکل میدهد که به انتظار تماشاگران از مصرف این برند، پاسخ دهد. مثل هر فیلم دنبالهای موفق دیگری در هر کجای جهان. فرق اخراجیها3 این است که صاحب دیدگاهی است در یک جامعه ملتهب و پر افت و خیز در مسیر تحول، که فروختن یا نفروختناش گذشته از عیار خود محصول، میتواند نمایانگر اقبال یا عدم اقبال مردم به گفتمان حاکم بر فیلم هم تعبیر شود. به خصوص وقتی داستان و شخصیت و شوخی آن چنانی هم، آن گونه که در قسمتهای قبلی مشاهده میکردیم، در قسمت سوم وجود ندارد. هر چه هست همان پیام است. کاش فرصتی بود و امکانی تا اخراجیها3 را در سالنهای مختلفی در محلههای مختلف شهرهای مختلف کشورم میدیدم. از مواجهه با واکنش تماشاگراناش، خیلی چیزها دستام میآمد.
امیر قادری
منبع : کافه سینما