ماجرا از یک ستون ثابت روزانه در روزنامه «اطلاعات» شروع شد. 23 دی 1363 ستونی با عنوان «دو کلمه حرف حساب» در صفحه سوم اطلاعات منتشر شد که امضایش اسم «گلآقا» بود. توی این ستون، گلآقانامی در یک آبدارخانه، با وردستی به اسم شاغلام صحبتهایی میکرد که ضمنش مسائل روز با زبانی طنزآمیز اما به شدت ادبی و پخته به نقد کشیده شده بود: «بیت - اذا عجز ستاد البسیج الاقتصادی/ ینفخ فی سُرنا من راس الگشادی» مدتی طول کشید تا معلوم شد که نویسنده این ستون طنز، کیومرث صابری فومنی، دوست صمیمی شهید رجایی و مشاور فرهنگی آیت الله خامنهای، رئیس جمهور وقت است. ستونی که طبق نقل مرحوم احمدآقا، حضرت امام(ره) هم جزو خوانندگان ثابتش بودند و آن را دوست داشتند.
طنازی با گردن شکسته
اینکه
چطوری نویسنده کتابهای جدی مثل «مکاتبات شهید رجایی با بنیصدر» طنزنویس
شد هم خودش داستانی است. ظاهرا گلآقا در جوانی برای ماهنامهای به اسم
«کتابهای ماه» نامهای فرستاده بوده و در آن از دیر رسیدن اشتراکش (مشکل
همیشگی مطبوعات در ایران) گله کرده و آنها هم در جوابش نوشتهاند: «نامه
شیرین و طنزآمیز شما رسید.» به قول گلآقا «همین جمله کارش را ساخت». سال
1340 صابری سر ماجرای حمله گارد به دانشجویان شعری طنز سرود و چون خودش هم
در همان جریان باتوم خورده بود، آن را با اسم مستعار «گردن شکسته فومنی»
برای مجله معروف توفیق فرستاد. همکاری او با توفیق تا سردبیری هم پیش رفت.
توفیق در سال 1350 توقیف شد و کار مطبوعاتی گلآقا هم متوقف. تا اینکه در
سفر حج سال 1363، مسئولین بعثه از او خواستند نشریه روزانه برایشان منتشر
کند. هیچی دیگر. فیل آن مرحوم یاد هندوستان افتاد و در بازگشت، شد
ستوننویس. گلآقا «دوکلمه حرف حساب» را زمانی مینوشت که کشور درگیر جنگ
بود. خودش میگوید هدفش این بوده که خانوادههای داغدار را کمی بخنداند.
دورههایی که چاپ اول نیست
رفته
رفته افراد دیگری نظیر غضنفر بیسواد، ممصادق و عیالش کمینه هم به طنزهای
صابری اضافه شدند. اما آبدارخانه وقتی صاحب «اصحاب» شد که روز سهشنبه 1
آبان 1369، یک مجله با اسم «گلآقا» و با سرمقالهای با همان عنوان «دو
کلمه حرف حساب» هم منتشر شد: «احتمالاً بعضی از خوانندگان عزیز، از خودشان
میپرسند: عجبا...! این گلآقا که پنج – شش سال قبل «حرف حساب» را در یک
وجب و چهار انگشت جا شروع کرده بود، چطور در همین مدت کوتاه از حیث حرف
حساب به «تولید انبوه!» رسیده؟! حال آنکه فیالمثل وزارت مسکن خیلی قبل
وعده تولید انبوه مسکن را به مردم داده بود و هنوز هم که هنوز است، دارد
وعده میدهد؛ بدون اینکه آب از آب تکان خورده و خشت روی خشت بند شده باشد!»
از این مجله 15تومانی چنان استقبالی شد که طبق یک روایت، تمامی نسخههایش
در تهران یک ساعته فروش رفت. برای همین در نایابفروشیها، قیمت شماره یک
«گلآقا»، بدون عبارت «چاپ دوم» چیزی در حد سکه تمام است.
بنویسیم این، بخوانیم آن
صابری
که دیگر با لقب «گلآقا» شناخته میشد، نویسندگان قدیمی توفیق را توی
مجلهاش جمع کرد و دنبال استعدادهای جوان جدید گشت و با اضافه کردن
نویسندگانی مثل ابوالفضل زرویی نصرآباد به تیم پیرمردها، طنز و طنزنویسی را
دوباره احیا کرد. بهخصوص که طنز گلآقایی، طنزی بسیار مودب و منصف بود و
همین به پذیرفته شدنش در میان جامعه و ادامه کارش کمک میکرد. موفقیت
گلآقا در هفتهنامه به حدی بود که فعالیتهای او به این حجم منحصر نماند.
اولین شماره ماهنامه گلآقا در مردادماه 1370، سالنامه گلآقا در اسفند
همان سال و هفتهنامه «بچهها ... گلآقا» در فروردین 1378 منتشر شد. در
این سالها، گلآقا موضوع گفتوگوهای بسیاری شده بود و حتی بعضی جملات
مشکوک (نظیر آنچه در انتخابات 1376 و با شوخی با شعارهای فرهنگستان زبان
فارسی ساخته شده بود) هم به او نسبت داده میشد، اما عجیب اینکه جز یک مورد
شکایت محسن رفیقدوست (سر جریان اختلاس یک -بله، یک - میلیاردی فاضل
خداداد و برادرش در سال 1375) هیچ شکایت دیگری از طنزها و کاریکاتورهای
گلآقا نشده است.