همشهری جوان/شماره 357/ترجمه: لیداهادی:
این روزها چشم همه مردم دنیا به فرانسه است. به انتخاباتی که باید تکلیف آن
چند روز دیگر در دور دوم مشخص شود. یک طرف نیکولا سارکوزی رئیسجمهوری
فعلی قرار دارد که از سال 2007 تا امروز در کاخ الیزه ماندگار بوده و حالا
میخواهد با یک خیز بلند سکونت اش در کاخ زیبای پاریس را برای پنج سال دیگر
تضمین کند.
آن طرف هم مردی است با ظاهری آرام و محجوب. با همه مشخصههای کاریزماتیک یک رئیس جمهور فرانسوی. این باور خیلی از مردم فرانسه است. اینکه اولاند همان کسی است که حداقل میتواند با رفتارش آبروی از دست رفته فرانسویها را به آنها برگرداند.
این روزها در هر تحلیلی از انتخابات فرانسه بیشتر از این که به مسائلی جدی مانند مشکلات اقتصادی یا اجتماعی کشور پرداخته شود مساله تفاوت شخصیتی نامزدها و فرقهای ظاهری و باطنی آنها به میان میآید. این وسط دومینیک موآسی رییس سازمان تحقیقات روابط بینالملل فرانسه با سخنرانی در مراسمی که به این بهانه از طرف مجله اکونومیست برگزار شده بود علت اصلی عدم محبوبیت سارکوزی میان مردم کشورش را به بهترین وجه بیان کرد. پژوهشگر فرانسوی همان حرف مردم کشورش را میزند: سارکوزی همه چیز به فرانسویها داد غیر از اعتباری که به دنبالش بودند. خواندن متن سخنرانی پروفسور فرانسوی خالی از لطف نیست
درست 5 سال پیش بود. توی یکی از روزهای بهار که در همین اتاق نشسته بودم و
داشتم از انتخابات ریاست جمهوری فرانسه میگفتم. البته آن زمان داستان کمی
با امروز فرق داشت. آن روز موضوع صحبتهای من درباره نیکولا سارکوزی بود و
اینکه چرا مردم او را به عنوان رئیسجمهور آینده کشورشان قبول دارند. آن
روز من دلایل زیادی برای این انتخاب مردم داشتم. اما حالا صحبتهای من
درباره موضوع دیگری است. اینکه چرا دیگر مردم سارکوزی را به عنوان
رئیسجمهور نمیخواهند؟ یا چرا نیکولا سارکوزی با همه محبوبیتی که پنج سال
پیش داشت، نتوانست در این انتخابات از پس تازه واری مانند فرانسوا اولاند
بربیاید.
تاریخ که دلیل نمیشود
نباید توقع زیادی داشته باشیم. همین الان که من دارم با شما صحبت میکنم
نرخ بیکاری در فرانسه 10 درصد اعلام شده است. چه طور میشود توقع داشت که
با این نرخ بالای بیکاری آدمی مانند سارکوزی دوباره انتخاب شود؟ قبل از
انتخابات آمار نظرسنجیهای مردمی در فرانسه داستان عدم محبوبیت سارکو را
خوب نشان میدادند.
سارکوزی تا پیش از برگزاری انتخابات فقط 36 درصد محبوبیت بین مردمش داشت. یعنی پایینترین میزانی که یک رئیسجمهور جمهوری پنجم فرانسه تا امروز تجربه کرده است. یادمان باشد که حتی والری ژیسکاردستن هم که در سال 1981 شکست بدی را در انتخابات ریاست جمهوری تجربه کرد، حداقل در میان مردم فرانسه تا روزهای آخر 40 درصد محبوبیت داشت.
یک مساله دیگر هم هست. تا امروز در فرانسه سابقه نداشته که اعضای حزبی برای چهار بار پیاپی بتوانند ریاست دولت را به عهده بگیرند. اگر به نتیجه انتخابات چند سال گذشته فرانسه نگاهی بیندازید متوجه حرفم میشوید. سال 1995: ژاک شیراک. سال 2002: ژاک شیراک. سال 2007: نیکولا سارکوزی و سال 2012: کسی چه میداند؟ شاید بازهم نیکولا سارکوزی! البته بعید است که این اتفاق بیفتد. تا امروز در جمهوری پنجم فرانسه سابقه نداشته که کسی از یک حزب بتواند برای بار چهارم پیروز میدان ریاست جمهوری باشد. از بقیه که بعید بود، از سارکوزی بعیدتر!
من میگویم بیایید همه این باید و نبایدها را بگذاریم کنار. اصلا برای
پیروزی یا شکست سارکو نباید به سراغ این سابقههای تاریخی یا عوامل سیاسی و
اقتصادی رفت. اگر سارکوزی در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه شکست بخورد،
اصلا نباید از روی عقل و منطق دنبال یک جواب درست و حسابی برای آن بود.
اصلا نباید با قضاوت درباره عملکرد سیاسی او و کارهایی که برای فرانسه کرده
و نکرده دلایل شکستش را ارزیابی کرد.
سارکوزی در انتخابات ریاست جمهوری فرانسه شکست میخورد برای اینکه مردم دیگر شخصیت او را دوست ندارند. همین! دیدید. موضوع اصلا عقلانی نیست. بیشتر جنبه احساسی دارد. حتی یک جورهایی غیرمنصفانه و غیرمنطقی هم به نظر میرسد اما واقعیت همین است.
سارکوزی یکسری قوانین اصولی نانوشته نظام سیاسی فرانسه را زیر پا گذاشت. میدانید. رئیسجمهور در فرانسه آدم خیلی مهمی است. مردم فرانسه آن قدر که برای رئیسجمهورشان ارزش و احترام قائل هستند، برای هیچکدام از اعضای نظام دموکراسی شان احترام قائل نیستند.
رئیسجمهور برای فرانسویها حکم ملکه برای انگلیسیها را دارد. آدمی با جذبه. اگر بخواهیم سارکوزی را هم پایه روسای جمهور باقی کشورها یا نخست وزیرهای جاهای دیگر بدانیم آن وقت باید اعتراف کنیم که عملکرد سارکو در مقایسه با دیگران آنقدرها هم بد نبوده.
مثلا در برابر نخست وزیر انگلستان او چه چیزی برای مردم کشورش کم گذاشته؟ سارکوزی در دوران ریاست جمهوریاش با مشکلات اقتصادی بسیار بزرگی روبهرو شد اما با این حال توانست اصلاحات زیادی در فرانسه اعمال کند. مساله تامین انرژی را حل و فصل کرد و دست به اصلاحات اجتماعی زیادی زد که تا پیش از آن هیچ رئیسجمهوری جراتش را نداشت. اصلاح روند آموزش و تغییر سن بازنشستگی یک طرف و سیاستهای خارجی درست و بهجای سارکوزی در مقایسه با خیلی از مسوولان اروپایی بهتر بود.
موضعگیری فرانسه در قضیه ساحل عاج حرکتی منطقی بود. اصلا چرا راه دور برویم. اگر سارکوزی و موضع سر سختانهاش در برابر لیبی نبود که هنوز معمر قذافی داشت در لیبی حکومت میکرد! هیچکدام از اینها دلیل نمیشود که مردم او را دوباره به کاخ الیزه بفرستند.
اینجا دیگر صحبت کارآیی سیاسی نیست. صحبت از ریخت و قیافه است. صحبت از اعتبار و وجهه شخصی است. چیزی که سارکوزی در همه این سالها خراب کرد! مردم فرانسه دوست داشتند رئیسجمهورشان مانند ملکه الیزابت آدم با نفوذی باشد. حتی اگر فقط به زبان باشد. درست است که در واقعیت اینطور نیست اما مردم دوست دارند که حتی به حرف و روی کاغذ رئیسجمهورشان مظهر قدرت کشورشان باشد.
اما سارکوزی این طور نبود. او هیچ وقت نفهمید که مردم بعد از انتخاب او به عنوان رئیسجمهوری چه انتظاری دارند. خواست مردم فرانسه زیاد نبود. آنها فقط دنبال یک چیز بودند: وقار! چیزی که کمتر میشد در سارکوزی سراغ گرفت.
او اولین رئیسجمهور پست مدرن دوران جمهوری پنجم بود. برای همین سعی داشت همه حد و مرزهای بین مسائل خصوصی و عمومی مملکت را از بین ببرد. او با کارهایی که انجام داد همه اعتبار سیاسیون کشورش را از بین برد. دو سال اول که واقعا فاجعه بود. البته او رفتارش را تغییر داد اما دیگر دیر شده بود. و حالا مردم دارند انتخاب عجیبی میکنند. انتخاب بین دو آدمی که یکی شان هیچ نشانی از رفتار و اخلاق یک سیاستمدار را ندارد و کسی که زیاد از حد اتوکشیده و مبادی آداب است: فرانسوا اولاند.
میدانید فرق این دو برای مردم فرانسه در چیست؟ مردم فرانسه فقط به رفتارهای شخصی این دو حساسیت نشان میدهند. به نظر من فرانسویها حتی کلمنت آتلی – نخست وزیر سابق انگلستان – را هم به ناپلئون بناپارت ترجیح میدهند. میدانید چرا؟ برای اینکه ناپلئون میگفت به من کمک کنید تا نجاتتان بدهم. چراکه من شما را نجات میدهم اگر شما من را کمک کنید! اما آتلی همان حرف را جور دیگری میزد: «میخواهم به شما کمک کنم تا خودتان را نجات بدهید!» حرفشان زیاد با هم فرقی نداشت اما مردم فرانسه دوست داشتند که صحبتهای نفر دوم را بشنوند برای اینکه حرف حساب بود و البته با قاطعیت!
پای قیافه در میان است
به نظر من چیزی که امروز بین نیکولا سارکوزی و فرانسوا اولاند هم میگذرد
یک جورهایی نشاندهنده عدم توازن شخصیتی در آنهاست، نه تفاوت ایدهها و
نظرهایشان. تفاوت آنها در برنامهها و افکارشان نیست بلکه فقط در روشی است
که برای ارائه خودشان به مردم انتخاب کردهاند. یک طرف فرانسوا اولاند است
که مانند یک مربی قدیمی ایتالیایی رفتار میکند. تاکتیک او درست مانند
فوتبال 20 سال پیش ایتالیاست.
اول حمله میکنی تا به گل برسی بعد آرام و بیجنجال فقط در حفظ نتیجه بازی تلاش میکنی اما آن طرف نیکولا سارکوزی روش دیگری دارد. او مانند یک بوکسور حرفهای است که بیوقفه چپ و راست مشت میزند غافل از اینکه در یکی از این چپ و راست شدنهای بیدلیل دست آخر مشت محکمی نثار صورتش میشود!
این اولین بار در تاریخ جمهوری پنجم فرانسه است که رئیسجمهور فعلی باید
برای نگه داشتن قدرت خودش را به آب و آتش بزند. اولاند فقط یک ویژگی دارد.
او خیلی بیشتر از آنچه مردم فرانسه انتظارش را دارند زبده و ممتاز است.
خیلی بیشتر از اعتباری که فرانسویهای کلاسیک به دنبال آن هستند.
او همه کارها را سر موقع و به خوبی انجام داده است. هم در دانشگاه درستی درس خوانده و هم اینکه کارش را از کاخ الیزه شروع کرده. درست برعکس سارکوزی که هیچ کدام از مشخصههای یک فرانسوی اصیل را نداشت. او با بداخلاقیهایش همه اعتباری را که داشت از دست داد.
اولاند فرزند متین فرانسه
اولاند با سارکوزی فرق دارد. برای شناختن درست اولاند باید به یک نکته مهم
توجه داشت. نکتهای که خیلیها این روزها آن را نادیده گرفتهاند. نکته
اینجاست که اولاند برخلاف ظاهرش دارای سه شخصیت متفاوت از هم است. در واقع
ما در فرانسه با سه نوع اولاند روبهرو میشویم. اولاند اول آدمی جوان، رک و
راست و سرشار از انرژی و خلق و خوی یک رئیسجمهور واقعی است. درست مانند
آنچه که فرانس میتران بود.
او درست جا پای فرانس میتران میگذارد. این خود میتران بود که اولاند را به سیاست کشاند و به او جسارت وارد شدن به این حیطه را داد. این خود میتران بود که در زمان جوانی – وقتی که هیچ کسی به یک جوان اعتماد نداشت- او را استخدام کرد. او خودش یک میتران واقعی است. اولاند اصلا وارث همه خلق و خوهای میتران است.
اما اولاند دوم یک رهبر نه چندان ایدهآل است. کسی که در 10 سال گذشته
نشان داده نمیتواند به خوبی رهبری حزب سوسیالیست فرانسه را به عهده بگیرد.
در تمام زمانی که اولاند رهبر حزب سوسیالیست بود کمتر زمانی را میشد پیدا
کرد که او را به خاطر دودلیها و تردیدهایش در تصمیم گیریهای مهم درون
حزبی مورد انتقاد قرار ندهند. اصلا همه شهرت اولاند به خاطر همه نقدهایی
بود که تا امروز به رهبری و سیستم مدیریتش وارد شده است. او هیچ وقت
نتوانست در حزب سوسیالیست خط پر رنگی میان باید و نبایدها بکشد.
اما اولاند سومی که این روزها سروکلهاش پیدا شده، دارد کم کم همه را شگفت زده میکند. مردی که همه جاه طلبیهای یک رئیسجمهور واقعی را دارد و آنها را به رخ رقیبش میکشد. مردی که میخواهد رئیسجمهور فرانسه بشود. با هر قیمتی و به ازای از دست دادن هر چیزی. حتی به قیمت از دست دادن سلامت جسمانیاش.
میدانید که اولاند برای شرکت در انتخابات در مدت بسیار کوتاهی 20 کیلو وزن کم کرد مبادا ریخت و قیافهاش مطلوب مردم فرانسه نباشد. این یعنی اولاند برای ریاست جمهوری فرانسه فکر کرده و برای رسیدن به آن دست به هر کاری میزند. او برای رسیدن به کاخ الیزه درست نقطه ضعف مردم فرانسه را شناخته و روی آن دست گذاشته. ظاهر خوب و اعتبار اجتماعی! درست همان چیزی که فرانسویها دنبالش بودند و در سارکوزی پیدا نکردند.
با این اوصاف شناختن این آدم بسیار سخت است و دست کم گرفتن او بسیار خطرناک. من زمانی در دانشگاه کینگ موفق شدم او را از نزدیک ببینم. به نظرم بر خلاف ظاهرش اصلا آدم سادهای به نظر نمیرسد. درست مانند ژاک شیراک. یک سیاستمدار باهوش و تیزبین. او دوستدارانش را در آغوش گرفت و با بیشترشان دست داد. یک دوست واقعی. واقعا دوست. اما در باطن یک دشمن سرسخت که پایش بیفتد به کسی رحم نمیکند. البته اگر غیر از این باشد باید به دانش سیاسی او شک کرد!
در هر حال میخواهم بگویم که در این دوره انتخابات فرانسه نباید دنبال
رویکرد خاصی باشید. قرار نیست هیچ اتفاق خاصی بیفتد. یک زمانی به دنیایی
فراایدئولوژیک وارد شده بودیم اما الان داریم دوباره به دنیای
ایدئولوژیکها بر میگردیم.
این همان چیزی است که فرانسویها از آن غافل هستند. همین است که به قضاوتهای دیگری از شخصیتهای سیاسیشان رو آوردهاند. آنها بیشتر به سبک زندگی نامزدهای خودشان توجه دارند نه به عملکرد سیاسی و اجتماعیشان. حالا فرانسه با این تصمیمگیری به کجا میرسد دیگر داستانی است که کسی از آخرش خبر ندارد!
حاشیههای زندگی سارکوزی او را از قدرت دور کرد
مردی که زیاد زن میگیرد
پنج سال پیش که سارکوزی با 53 درصد رای رویال را شکست داد، کمتر حرف و
صحبتی درباره حاشیههای زندگی آقای رئیسجمهور وجود داشت. فقط اینکه او یک
ازدواج ناموفق داشته و حالا سیسیلیا همسر دومش قرار است بانوی اول کاخ
الیزه باشد اما داستان آقای رئیسجمهور از زمانی شروع شد که پای خواننده
مشهور ایتالیایی به کاخ الیزه باز شد.
هنوز مهر ریاست جمهوری سارکوزی خشک نشده بود که خبر رسید رئیسجمهور میخواهد از همسر دومش هم جدا شود. دو هفته بعد سارکو و سیسیلیا از هم جدا شدند و مدت کوتاهی بعد از آن کارلا برونی و نیکولای رئیسجمهور با هم ازدواج کردند! از آن زمان بود که این زوج خوشحال فرانسوی شدند تیتر یک خبرهای فرانسه.
یک روز عکس کفش پاشنه بلند سارکوزی روی صفحه اول روزنامهها چاپ میشد و یک روز دیگر خبری از آلبوم تازه همسرش. حاشیههای آقای رئیسجمهور و همسر جوانش کم نبود که دسته گلهای پسر سارکوزی هم اضافه شد. ژان پسر 23 ساله سارکوزی میخواست مدیر نهادیایپد شود ( بزرگترین نهاد تجاری دولتی در پاریس). مردم هم سروصدا راه انداختند که چطور پسری که هنوز فوق دیپلم هم ندارد، میخواهد مدیر چنین شرکتی شود.
همین اواخر هم دسته گل دیگر آقای رئیسجمهور حسابی آبروریزی کرد. پسر 15 ساله سارکوزی درست نزدیکیهای انتخابات از پنجره الیزه به طرف پلیس زن کاخ گوجه پرتاب کرد که کار به جایی رسید که سارکوزی در یک برنامه تلویزیونی از پلیس عذرخواهی کرد!
حاشیههای زندگی اولاند هم کم نیستند
مردی که زیاد جوک میگوید
مردمی که زیاد با ریخت و قیافه فرانسوا اولاند موافق نیستند اسم عجیبی روی
او گذاشتهاند. «آقای جوک» شخصیتی کارتونی که درست ریخت و قیافه امروزی
اولاند را داشت. البته با همان خوشمزگی و لطیفههای بی مزه ای که او در هر
جمع و محفلی تعریف میکرد.
البته یک سالی هست که اولاند دیگر لطیفههایش را در هر جمعی تعریف نمیکند و حواسش هست که فقط در جمعهای خصوصی آخرین لطیفههایی که شنیده را به زبان بیاورد. اولاند از همان اول اینقدر اتوکشیده نبود. درست از یک سال پیش که در یک نظرسنجی فهمید مردم فرانسه اصلا او را آدم با جذبهای نمیبینند، دست به کار شد و برای خودش چنین قیافهای به هم زد.
او حتی برای درست کردن ظاهرش رژیم سختی گرفت و به قول خودش از بزرگترین عشق زندگیاش یعنی «کیک شکلاتی» دست کشید. رهبر حزب سوسیالیست فرانسه که حتی یک بار هم وزیر نبوده تا چند سال پیش برای رفتن به سر کار یک موتور سیکلت سبک داشت. زمانی هم با اسکوتر سر کار میرفت که دیگر پلیس به او اجازه این کار را نداد. میگویند از بچگی میخواسته که رئیسجمهور شود.
مادرش میگوید: «همیشه چیزهایی میگفت که ما را میخنداند. همه اش میگفت وقتی بزرگ شدم رئیس جمهور میشوم! هیچ وقت فکرش را هم نمیکردیم که او واقعا یک روزی به اینجا برسد. اولاند که این روزها به آقای معمولی هم معروف شده است با سگولن رویال – رقیب اصلی سارکوزی در سال 2007 – 30 سال پیش ازدواج کرد و چهار فرزند از او دارد. البته آقای نامزد با یک روزنامه نگار هم این روزها خبر سازشده. اما او رسما اعلام کرده رابطه آنها صرفا یک رابطه کاری است.