خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و هنر: از حضورتان در این سریال بگویید. به ویژه با گریم عجیبی که در یکی از عکسها دیدهابم.
فرزاد حسنی، بازیگر: نه این تنها قسمتی از فیلم است. راستش محمد هاشمیاصل تهیهکننده "مسیر انحرافی" از دوستان قدیمی من است که سالهاست با یکدیگر رفاقت داریم. تا به حال هم چند کار تلویزیونی با هم انجام دادهایم. وقتی او پیشنهاد کرد در این پروژه حضور داشته باشم، بعد از دیدن سینابس مجموعه که از ابتدا آماده بود و خواندن چند قسمتی که نوشته شده بود، شخصیت را دوست داشتم و حضور در کار را پذیرفتم.
* شخصیتی که دوستش داشتید چه ویژگیهایی داشت؟
حسنی: نمیتوانم ویژگیهایش را بگویم به این دلیل که دوست دارم خود بیننده شخصیت را ببیند. به زعم من ارائه هر توضیحی، جذابیت دیداری و کشفی بیننده را کم میکند. برای همین کلی و محو درباره "عارف ساتور" حرف میزنم. این شخصیت در چند قسمت اول توسط پیمان عباسی خیلی خوب نوشته شده بود. بعد از آن زامیاد سعدوندیان به ما پیوست و کار را ادامه داد.
همان موقع هاشمیاصل گفت در این کار با جلوههای ویژه این سریال، کار نویی در تلویزیون صورت خواهد گرفت که پیش از این نبودهاست. احمد احمدی فیلمبردار توانای سینما و تلویزیون، تصویربرداری کار را برعهده دارد که قابهای او را میشناختم و جنس تصاویرش را دوست دارم. فیلمهای تلویزیونی بهرنگ توفیقی را پیش از این دیده بودم و میدانستم دستیار کارگردانهای بزرگی از جمله ایرج کریمی که بسیار به ایشان علاقه دارم و رامبد جوان که از دوستان خوب من است بوده و جنس کارش به گونهای است که میتوانم خودم را به مجموعه پیوند بزنم.
من قبل از "مسیر انحرافی" با مهدی صباغزاده تلهفیلم کار کرده بودم و از تابستان میدانستم قرار است سر این پروژه بیایم و مشغول کار خودم بودم تا کار را از پاییز شروع کردیم و تا به حال هم که پروژه طول کشیده است.
* "مسیر انحرافی" بیش از آنکه به همین نام شناخته شود، به لاست ایرانی معروف شده. چقدر این موضوع را تایید میکنید؟ واقعا قرار است این سریال نمونه ایرانی لاست باشد؟
حسنی: این تم که داستانی با یک سقوط شروع شود در بسیاری از فیلمهای سینمایی معروف وجود داشته و اینکه در جزیرهای گم شوند هم در بسیاری از مجموعهها و فیلمها بوده. چیزی که "لاست" را معروف کرده نه سقوط است نه حضور در یک جزیره ناشناخته! بلکه فلسفهای که پشت این آدمها است باعث شده که لاست، لاست شود؛ نگاه فلسفی که در این مجموعه هست و محققان و افرادی که اهل فکر و نظر هستند پیش از این بسیار دربارهاش صحبت کردهاند.
درباره "مسیر انحرافی" اما ابدا اینگونه نیست. اولینبار خبر ساخت سریالی منتشر شد که درباره قصه هواپیمایی است که در منطقهای سقوط میکند و قرار است تم سریال لاست را داشته باشد؛ به این شکل که در آن به گذشته آدمها هم نقب زده میشود. شاید همزمانی خبر ساخت اثر نامبرده با مجموعه ما که با سقوط در یک جزیره ناشناخته شروع میشود، باعث شد همه تصور کنند "مسیر انحرافی" همان مجموعه است در حالی که اینگونه نیست و اگر یک قسمت از سریال را ببینید متوجه میشوید ربطی به لاست ندارد.
* "مسیر انحرافی" سریال پرکاراکتری است. از هم بازیهایتان در این کار بگویید.
حسنی: من در این سریال با پوریا پورسرخ همبازی هستم. او به واقع یکی از ستارههای سینمای ایران و از معدود افرادی است که هم در تلویزیون و هم در سینما دارای شأن است. کم هستند کسانی که هم در مجموعههای تلویزیونی و هم سینما درخشان باشند اما پوریا فیلمهایی چون "عیار 14"، "روز سوم" و کار اکران نشده احمدرضا درویش "روز رستاخیز" را داشته و بازیگر استخوانداری است. همین طور خاطرم نیست مجموعه تلویزیونی که پوریا در آن بازی کرده باشد و جزو پربینندهترینها نباشد؛ مثل کارهایی که با آقایان لطیفی و مقدم انجام داده. همراهی او با ما نیز به وزن کار افزود. ما رفاقت دیرینهای با هم داریم و سکانسهایی که با پوریا همبازی بودیم به همه عوامل خوش میگذشت. در حقیقت روحیه همکاری او، بسیار به درد کار میخورد و میزان دوستی من و پوریا بعد از "مسیر انحرافی" ضرب در 2 شد!
یکی دیگر از دوستان خوبمان، بازیگر دیگری که با من و پوریا در مدرسه بازیگری امین تارخ همدوره بوده، مجید واشقانی است که استعداد نوظهور و حتما دیدنی این مجموعه خواهد بود. این کار دو بازیگر طنز دارد که در بین بانوانی که کار طنز میکنند شاخص هستند؛ بهنوش بختیاری و شقایق دهقان که همسر هر دو از نویسندگان طراز اول طنز هستند. انگار ما اینجا با خانوادههای طنزپرداز درگیر بودیم!
همینطور پرستو گلستانی که در تئاتر، تلویزیون و سینما سابقه قدیمی دارد و در این مجموعه نقش همسر من را بازی میکند. بازیگری که صاحب سبک است و برای خودش الفبا و قواعد دستوری دارد که بازیگران دیگر ندارد. او یکی از نقاط قوت سریال بوده است.
دیگر بازیگر گروه عزت الله مهرآوران که از درامنویسان شاخص ایران و افراد استخواندار تئاتر هستند و در سینما از "آژانس شیشهای" ایشان را به خاطر داریم. همینطور نادر سلیمانی که در خانوادههای ایرانی محبوب است. علاوه بر اینها ما یک زوج در سریالمان داریم؛ سحر ولدبیگی و نیما فلاح که زن و شوهر طنزپرداز قوی هستند.
همینطور یک بازیگر خوب دیگر در سریالمان دختر عزتالله مقبلی است. محمد شیری از بازیگران قدیمی و ساعد هدایتی و علی کاظمی هم در "مسیر انحرافی" هستند. رضا کریمی هم که او را با بازی خوبش در "ساختمان پزشکان" به خاطر داریم، همینطور مرجان سپهری و آزاده قوام بازیگرانی هستند که همه درخشان ظاهر شدهاند. اکرم محمدی هم که حضور خوبشان در سریالهای تلویزیونی، سابقه تئاتریشان و فیلم "مادر" علی حاتمی را به خاطر داریم و بازیشان در مجموعه "خانه سبز" در کنار خسرو شکیبایی را از یاد نبردهایم باعث افزایش انرژی میان بازیگران و افزودن قوت کار و شکلگیری یک فضای عالی شد.
* در مسیر ساخت این سریال با کمبود وقت همیشگی مجموعههای نوروزی مواجه نشدید؟ کار با فیلمنامه کامل آغاز شد؟
حسنی: پیش تولید ما از ابتدای سال آغاز شد. ابتدا یک سیناپس کلی داشتیم و میانه سال با سه چهار قسمت آماده ضبط را شروع کردیم که بعدها در جریان کار کامل میشد. معمولا حین کار است که توانایی بازیگران دست کارگردان میآید، جای آدمها را در قصه میبیند و داستان شکل عینی به خود میگیرد. نویسنده هم معمولا سرکار میآمد و با بازیگران حرف میزد.
هر شب بهرنگ توفیقی با کنسههای خوبی که هاشمی اصل میداد، روی فیلمنامه کار میکرد. هاشمی یک تهیهکننده حرفهای به تمام معنا است که همیشه ایده و فکر دارد و هر وقت ما به بن بست میرسیم یک ایده جدید پردازش میکند و پیشنهادهای خوبی میدهد. امروز سینما و تلویزیون ایران تشنه چنین افرادی است.
روبرویی تهیهکننده با اثرش مثل یک مخاطب باعث میشود که ما نه یک قدم، بلکه چندین قدم به سمت کیفیت برتر حرکت کنیم. در حالی که مجموعههای تلویزیونی با افت کیفیت روبرو شدهاند ما از نظر فرم با فرم خوبی روبرو هستیم. من معتقدم سینما فرم است و اجرای تصویری و رایانهای در این کار برای اولین بار در یک مجموعه تلویزیونی اتفاق میافتد و با داستان گره خورده است.
متاسفانه اکثر فضایی که ایرانیان در تلویزیون میبینند آپارتمانی است، زندگی شهری را ترویج میکند و از روستاها و فضای باز به دور است اما ما اینجا زندگی دیگری را روایت میکنیم. چنین کاری، تهیهکنندهای میخواهد که دل شیر داشته باشد. بیاید و هزینه کند. ما 13 قسمت را با چنان وسواسی کار میکنیم که 6 ماه است مشغول ضبط هستیم. کدام مجموعه تلویزیونی برای 13 قسمت این وقت را میگذارد و همزمان از تکمیل تدوین و جلوههای رایانهای غافل نمیشود؟ اینها برای ما ارزشمند است.
* پس با این همه حسنهایی که شما به آن اشاره کردید تصور میکنم "مسیر انحرافی" بر رقیب دیگرش "به سوی خوشبختی" پیروز میشود...
حسنی: چیزی به نام رقابت بین مجموعههای تلویزیونی وجود ندارد.
* از این جهت که قرار است یک سریال برای نوروز پخش شود میگویم.
حسنی: به نظرم اصلا نباید به این چیزها فکر کرد. هر مجموعه تلویزیونی، هر داستان یا هر رمانی دنیا و آدمهای خودش را دارد. همین حالا اگر از شما بپرسم به چه بازیگرانی علاقمندید چند بازیگر نام میبرید که ربطی به هم نخواهند داشت. مجموعه تلویزیونی با یک مجموعه دیگر رقابت نمیکند. سریالها باید کارشان را به نحو احسن انجام دهند اگر احیانا یک ترجیحی پیدا کند در زمان پخش، چه مجموعه "مسیر انحرافی"، چه مجموعه "به سوی خوشبختی" مقدمتر از دیگری پخش شود این تقدم، صرفا رجحان پخشی و تناسب با ایام است.
فکر میکنم وقتی درباره یک اثر هنری صحبت میکنیم بهتر است بیشتر به جلوههای معنایی کار فکر کنیم تا اینکه بخواهیم پیش مخاطب از رقابت حرف بزنیم. چرا که چنین چیزهایی فضا را پر گرد و غبار میکند و بیننده در گرد و غبار کمتر میتواند هوای تازه را ببیند.
* این حرفها به این معنا است کلا به رقابت سریالهای نوروزی شبکهها با یکدیگر معتقد نیستید؟
حسنی: رقابتی وجود ندارد. مگر مجموعههای تلویزیونی روی هم پخش میشوند!
* نه دیگر. بالاخره باید دید کدام بیننده بیشتری دارند و...
حسنی: این رقابت است به نظر شما؟
* بله به ویژه که چون هر شب چند سریال پخش میشود بیننده فرصت تماشای همهشان را ندارد و..
حسنی: آٰفرین! پس رقابت نیست، فرصت است! ما پنج زمان داریم و این سریالها بازپخش دارند. مگر سریالهای ماه رمضان را همه نگاه نمیکنند؟ بعدا امکان دارد از مردم نظرسنجی کنند که کدام یک را بیشتر دوست داشته اند. آثار متفاوت هستند. ممکن است یک مجموعه غنی بیننده کمی داشته باشد. مخاطب زیاد میتواند یکی از ملاکهای خوب بودن باشد اما تنها ملاک نیست.
* کارگردان این مجموعه را با دستیاری کارگردانانی چون فرزاد مؤتمن و ایرج کریمی میشناسیم اما شاید همه تلهفیلمهایش را ندیده باشند، نظر شما درباره او و نتیجه سریال چیست؟
حسنی: من قبلا تلهفیلم از او در تلویزیون دیده بودم و چند تا از فیلمها را هم خودش به من داد و نگاه کردم. توفیقی از افرادی است که از مدتها پیش در سینما کار میکند و تلهفیلمهایش هم نشانه توانمندی و فهم او از سینما است. فکر میکنم انتخاب برجسته و درستی برای این کار بوده است.
البته باید بگویم این حرفها برای کسی که کار را ندیده میتواند یک تعریف سویمند(جهتدار) درباره سریال به نظر برسد اما بعدها که سریال را ببینید میفهمید که نه تنها سویمند بلکه سودمند بوده است!
اصولا «جهان» به نیروی جوان و عقل پیر اداره میشود و شما جوانان عزیز ایران اسلامی باید بدانید که فصل جوانی، فصل بهار زندگی هر انسانی است واگر این فصل جوانی باشکوفههای معطر دانشاندوزی، کمالجویی، احساس مسئولیت نسبت به خود و جامعه و کسب فضایل و معارف الهی، همراه شود؛ نویدبخش یک زندگ یثمربخش و رو به رشد خواهد شد؛ باور این است که جوانی، بهترین فرصت آدمی برای «پسانداز» تمام «خوشبختیهای آینده» است.
«زیربنا»، «شالوده» و «آیندهسازی» جامعه شهری ایدهآل، جوانان شهر هستند و بنده به عنوان یک مدیر خدمتگزار، نسبت به آینده کشور بسیار امیدوارم و اعتقاد دارم در طول تاریخ هر ملتی که توانست از نیروی جوانان خود به خوبی استفاده کند و «جمال و کمال» خود را تضمین نماید؛ امروز کشور نیازمند شماست و باید ریشههای وجودتان را در خاک خوب خدا یعنی «دیانت، ولایت و عقلانیت» محکم کنید؛ چون وقتی محکم شد از طوفانهای سخت (اجتماعی و سیاسی) نمیهراسید.
«جوامع بشری»، مجموعهای ازچرخهای گردنده است که در کنار هم و همراه با هم میگردند و آن را پیش میبرند؛ هر روز چرخهایی فرسوده میشوند و چرخهایی تازهتر جای آنها را میگیرند؛ مفید بودن، فعال بودن و زنده بودن یک عضو در جامعه، نیازمند داشتن شخصیتی واحد، پسندیده و متناسب با اجتماع است و دوران جوانی شما، زمان ساختن و انسجامبخشیدن به شخصیت درونی است. یافتن یک شخصیت استوار بر پایه و مبناهای درست و متناسب با جامعه، دری است به سوی آیندهای روشن و موفق و دست یافتن به حضوری فعال و پرثمر؛ برای ساختن خود به قرآن، نهجالبلاغه و گفتمان امام راحلمان وتوصیههای ولایت و همچنین سیره شهدای انقلاب و دفاع مقدس مراجعه کنید؛ وبه زبانی سادهتر «قلب خود» را به «انقلاب» قلاب کنید. البته اگر دقت نکنیم شاید در آینده کمتر این امور را مشاهده کنیم ولی در دوران نهچندان دور در زمانه جنگ، ما به همه سیاستبازیها و بداخلاقیها ومنیتها و… «میخندیدیم» و توجهی نمیکردیم. شما عزیزان هم هیچگاه در گره زدن طناب پاره شده یک دوستی، تعلل به خرج ندهید. بیایید یک دعوای درست و حسابی با غرور، خودخواهی و منیتها که «بلاهای زیادی» را امروزه درجامعه بر سرما خواهد آورد، بکنیم. اگر جوانان شهیدمان امروز در پیشمان بودند، همین خواسته را داشتند و میگفتند «راه معنویت و صفا، کوچه بنبست نیست.»
جوانان عزیز، مجال کم است و کارهای بر زمین مانده بسیار. نمیگویم ملت و مملکتی که «جهانی در انتظار» شماست تا با اندیشههای خلاق و دستهای مبتکرتان، بازسازی شود؛ کمبودها و کاستیها، چشم انتظار دستهای ترمیم کننده شما هستند. مهیا شوید و خود را بسازید که شماشان نزول آیه پیروزی هستید و موفقیت، سرنوشتی است که بر پیشانی شما رقم خورده است. یادتان باشد که شما کانون شور و هیجان، مرکز نشاط و سلامت، قلب تپنده وسرمایه آینده ایران اسلامی هستید.
درانتها مخلصانهترین سلام و درود خود را به روح مطهر جوانان شهیدی که راست قامتتر از دماوند بودند و با خون خود مشق «لبیک یاحسین (ع)» مینوشتند را تقدیم مینمایم. یادشان جاویدانتر از همه خاطرههای ماندگار ماست و امروز همه ما مدیون آنهاییم.
سال نو مبارک
و ما توفیقی إلا بالله علیه توکلت و إلیه انیب.
محمد باقر قالیباف
همشهری جوان/شماره 351/محبوبه شعاعی:
میگویند انسانها تابع شرایط جایی هستند که در آن زندگی میکنند. یعنی انسانها فرزند زمان خویشند. اگر هم بخواهی از وضعیت زمان خبردار شوی، کافی است اخبار روزنامهها را بالا و پایین کنی. آنوقت است که همه چیز دستت میآید و دیگر لازم نیست کسی بگوید که قتلهای ناموسی زیاد شده، طلاق چشمگیر و همهگیر شده، خیانت تب این روزهای جوانهاست و... و جالب است که خیانت، همان محدوده ممنوع زندگیهای زناشویی است.
همان تابویی که همه از آن فرار میکنند. ولی آیا آنقدر که در روزنامه این اخبار دیده میشود، در سطح جامعه هم خیانت زیاد شده یا اینها صرفا یکسری سیاه نمایی است؟!با جعفر بای، دانشجوی دکترای جامعهشناسی دانشگاه تهران و رئیس اداره اجتماعی و مدیریت افکار عمومی معاونت اجتماعی قوهقضائیه به گفتوگو نشستیم تا از فضای این روزهای جامعه درمورد این پدیده اجتماعی بپرسیم.
یک راست برویم سر اصل مطلب،آقای دکتر آیا خیانت در جامعه امروز ما یک معضل نگرانکننده هست یا نه؟
من قبل از اینکه جواب این سوال را بدهم، چند نکته را باید بگویم. اول اینکه
ازدواج را در درجه اول یک قرار داد دینی و سپس یک قرارداد اجتماعی
میدانم. اگرچه بین دو نفر بسته میشود اما شاهدان فراوانی دارد. برای همین
هم یک قرارداد اجتماعی است. این قرارداد تعهداتی دارد که طرفین ملزم اجرای
آن هستند. مسؤولیتهایی که در شرح وظایف زوجین هست.
این مسؤولیتها یا کتبی است و در سند کتبی ازدواج نوشته میشود یا عرفی
است و جامعه تعهداتی را برای مرد یا زن روشن کرده و یا دینی است. هرگونه
پیمانشکنی و تخطی از مسوولیتها یک خیانت محسوب میشود. در جامعه فعلی،
نهاد خانواده مورد هجمههای زیادی قرار گرفته که مدرنیزه شدن به این پدیده
کمک کرده و خانواده را دستخوش تغییر و تحولات زیادی کرده. خانواده الان
دیگر آن خانواده اصیل و ناب گذشته که مقدسترین نهاد بود نیست. تازه در
بخشی از بخشها دارد از هم میپاشد.
دقیقا درکدام بخشها؟
من معتقدم خود زندگی شهری و مدرنیزه شدن و کم کاری نهادهای پشتیبان در این
قضیه باعث این ماجرا شده. اشتغال زنان بیرون از خانه و غیبت والدین به خصوص
مادر از خانه، کانون گرم خانواده را به سردی میبرد. کاری که در غرب
کردند، این بود که نهادهای جایگزین برای خانواده ایجاد کردند و خانواده را
تکه تکه کردند. کارکرد تربیتی خانواده را به عهده مهدکودکها و مدرسهها
گذاشتند. در صورتی که خانواده جایگزین ناپذیر است. یکی دیگر از کارکردهای
خانواده انتخاب همسر برای فرزندانش است. امروزه به خاطر مشغلههای زیاد
والدین، موسسات همسرگزینی به کمک خانواده میآید.
نقشهای اعضای خانواده به هم خورده. ارتباط بین فردی اعضای خانواده سست
شده. در خانوادههای سنتی میگفتند اگر میخواهی دختری بگیری، مادرش را
نگاه کن ولی الان بین مادر و دختر فرسنگها فاصله است. اصلا شکاف نسلیای
که پیش آمد و این تفاوتها ضربه سنگینی به خانواده زد. در این میان نقشها
هم عوض شد. دیگر مادر نمیتواند به طور کامل مادری کند، پدر هم همینطور.
خانواده دیگر یک ناظر واقعی نیست. الان بچهها دیگر تربیت شده خانوادهها
نیستند چون مدل تربیتیشان با مدل تربیتی خانواده فرق میکند. اصلا این
تربیت محصول عناصر دیگری است و از دست خانواده جدا شده. عناصری مثل مهد
کودک و کلا هر نهاد برتر و قدرتمندی.
نهاد قدرتمند؟
بله. من معتقدم رسانهها نقش عمدهای در این ماجرا دارند. رسانههایی مثل
ماهواره. اصلا شبکههای ماهوارهای نوک حمله را به سمت خانوادهها
گرفتهاند؛ مثلا غیرت و ناموس و توجه به محرم و نامحرمی را مورد حمله قرار
دادهاند و آن را بیاهمیت جلوه دادهاند. سریالهایی که در ماهواره پخش
میشوند دقیقا ویران کردن خانواده را میخواهند.
تاثیرگذاری رسانههایی مثل ماهواره چقدر پر رنگ است؟
اگر رسانه را به طور عام در نظر بگیریم، اعم از شبکههای ماهوارهای و
اینترنت و رسانههای مکتوب، همه چیزهایی هستند که خوراک فکری را برای جوان
تامین میکنند. رسانه تقریبا میتوانم بگویم بالای ۶۰-۷۰ درصد تاثیرگذار
است. جوان امروز ما خوراک فکریاش را از کجا به دست میآورد؟ درست همانجور
هم فکر میکند.
جرم قبل از اینکه نمود عینی پیدا کند در ذهن اتفاق میافتد. کسی که
خیانت میکند، قبل از اینکه این کار را انجام دهد در ذهنش چنین چیزی شکل
میگیرد. رفتار ما ریشه در افکار ما دارد. افکار امروز جوان ما دارد از
جایی غیر از کشور خودمان خوراک داده میشود. چیزی که در شبکههای
ماهوارهای نشان داده میشود، این است که پیمان شکنی امری عادی تلقی
میشود.
این عادی بودن، چقدر در جامعه امروز ما وجود دارد؟
هیچ آماری در این زمینه وجود ندارد. ولی قطعا چنین چیزی وجود دارد و نمیشود منکرش شد.
یعنی جزو دغدغههای اصلی امروز ماست؟
شدیدا! آنقدر دغدغه است که بعضی کاندیداها شعارشان را مبارزه با بیغیرتی
قرار دادهاند! دغدغه نگرانکنندهای است. اصلا شنیدن خبرهایش هم ولو اندک
جای شرمندگی و ناراحتی دارد. در قاموس ما نمیگنجد که بخواهیم وفای به عهد
را بشکنیم. اصلا ازدواج، قرارداد یک قرارداد اجتماعی است.
اینکه وقتی ماشین عروس در خیابان راه میافتاد، با صدای بوق به این
معنا بود که همه مطلع شوند در این شهر مراسم عروسی دو نفر است. اصلا در
گذشته جارچی، جار میزد که همه به شام عروسی فلانی دعوتید. دعوت کاملا
عمومی بود و از همین منظر هم میشود یک قرارداد اجتماعی.
مگر خیانت قبلا نبوده که الان یکی از دغدغههای اصلی است؟
نمیشود گفت نبوده. ولی بسیار نادر بوده و مهم اینکه اصلا علنی نبوده و کسی
نمیفهمیده. به محض اینکه آشکار هم میشد، بدون شک خانواده از هم
میپاشید. منتها امروزه این قضیه علنی شده. قبحش شکسته شده و بیتفاوتی هم
نسبت به آن وجود دارد. اینکه افراد به راحتی این قضیه را میپذیرند و به
راحتی بیان میکنند، نتیجه جامعه مدرن امروزی است که فاجعه است!
الان نشانههای وجود خیانت در جامعه ما چه چیزهایی است؟
بیتوجهی زوجین به هم که مجال محبت کردن و عشق ورزیدن را میگیرد. غیبتهای
طولانی از خانه به هر دلیلی. یکی از مصادیقش افزایش آمار طلاق است. آمار
طلاق در دنیا به ۱۰۰۰۰ ازدواج سنجیده میشود ولی در جامعه ما به درصد و این
اصلا خوب نیست. این یکی از علائم این مصادیق است. وقتی علتها را بررسی
میکنیم، ریشه در روابط جنسی و عاطفی دارد. طلاق رسمی زمانی اتفاق میافتد
که مدتها طلاق عاطفی صورت گرفته باشد.
اما جامعهشناسها میگویند امروزه جوانها با شناخت بیشتری طرفشان را انتخاب میکنند.
اتفاقا نکته جالبی گفتید. برخلاف گذشته که همه چیز به صورت سنتی اتفاق
میافتاد امروزه اینطور نیست. الان شناخت بین جوانها وجود دارد ولی خود
نظام تربیتی، جوان را آماده پذیرش تعهدات آیندهاش نمیکند. یعنی فرد به
رشد اجتماعی کافی نرسیده. یعنی خانواده نمیتواند فرد را به بلوغ تربیتی
برساند. یعنی آنقدر آستانه تحمل جوان بالا باشد تا ارتباطاتش با اطرافیان
را درست کند. این چیزها را جوان نمیداند. ولی درمورد چیزهای دیگر شناخت
کافی دارند.
اینکه مثلا چه غذایی را دوست دارند یا چه رنگی را. ولی اینها مهم نیست.
مهمترین چیزها مهارتهایی است که نیازمند پذیرش مدیریت و مسوولیت خانواده
است. بیشترین طلاقها در پنج سال اول زندگی رخ میدهد. چون فرد بلد نیست
چطور زندگی کند. جوان ما شاید محبت کردن را بلد باشد ولی درک محبت را
نداشته باشد یا برعکس. اینها نیازهای اساسی مسوولیت خطیر زندگی است. ولی
اصلا جوان در این قضیه مقصر نیست. مقصر اصلی خانواده است که نتوانسته این
جوان را تربیت کند.
ولی بسیاری از طلاقها در بین قشر تحصیلکرده رخ میدهد.
بله. متاسفانه اینطور است.
الان زوجی که ازدواج میکنندحمایت خانوادههایشان را دارند.
نه اینطور نیست. زوجین دیگر برنمیگردند به عقب که آن پشتیبانیها را انتظار بکشند.
یعنی زیادی مستقلند؟
بله. همینطور است. برای همین هم هست که زندگیهایی که الان شکل میگیرد
بسیار تجملاتیتر است. این زندگی جدید نیاز به توجه و حمایت خانوادهها
دارد که الان اینها نیست.
و این ربطی به خیانت کردن یا نکردن دارد؟
بله. نظارت بزرگترها اینطوری کمتر میشود. الان دیگر خانوادهها ناظر
نیستند. آنموقعها مادر شوهر با عروس بود و همه در کنار هم زندگی
میکردند. خیلی نظارتها بیشتر بود. حتی الان دیگر مسوولیت خرید هم با خانم
خانه است. زنها در بیرون از منزل کار میکنند. تحرک مکانی خانمها بیشتر
شده.
باورهای دینی هم بسیار کمرنگ شدهاند و همین مجوز ورود به خیلی از
حوزههایی است که نباید واردش شد. خیلی از حریمها شکسته میشود. علت خیانت
سست شدن باورهای دینی در جامعه است. نهادهای مذهبی ضعیف عمل کردهاند.
مسجد و خانواده و سایر نهادهای ایدئولوژیک که باید باورها را نهادینه کنند
ضعیف عمل کردهاند. تمام خائنین به خانواده اعتقادات دینیشان کم است.
طی صحبتها شما مدام درمورد حضور بیشتر خانمها در جامعه حرف زدید. یعنی علت اصلی خیانت خانمها هستند؟
نه! در جامعه سنتی پسر شغل پدر را یاد میگرفت و مدام در کنار پدر بود ولی
الان در جایی کار میکند که با خانمها همکار است. درواقع اینها برای
آقایان هم صادق است. همین اختلاط باعث همه این چیزهاست.
و میشود آماری داد که خیانت بیشتر از طرف آقایان است یا خانمها؟
چون آماری ندارم نمیتوانم بگویم. ولی به نظر در آقایان بیشتر است چون طلاق بیشتر است و اجازه طلاق با آقایان است.
قاضی خدایی معتقد است تعداد قابلتوجهی از طلاقهای توافقی که این روزها در دادگاه خانواده اتفاق میافتند ریشه خیانت دارند
آمار دقیق نداریم، احساسمان میگوید
لیلا سیف
اینجور که قاضیهای دادگاه خانواده میگویند خیلی از موردهای طلاق توافقی
ریشه خیانت دارند. چه آنهایی که هنوز دلشان پر است و توی راهروهای دادگاه
داد و بیداد میکنند و آبروی طرف را میبرند، چه آنهایی که قبلا برای اینکه
آبروریزی نکنند توافق کردهاند و فقط میشود از چشمهایشان خواند که به
طرف مقابلشان میگویند:«خوب مچتو گرفتم!» قاضی محسن خدایی سالهاست که در
دادگاه خانواده تهران این پروندهها را قضاوت میکند. پروندههایی که به
گفته او در آنها چشمهای خوانده و خواهان بیشتر از زبانشان حرف میزند.
آمار طلاقهایی که ریشهشان خیانت است نگرانکننده است؟
متاسفانه همینطور است. این را میشود بهسادگی در جامعه دید. البته آمار
دقیقی وجود ندارد که بشود از روی آن حرف زد اما این واقعیت را میشود به
راحتی حس کرد. نه فقط ما، بلکه خیلی از افراد جامعه این را حس کردهاند که
بنیان خانوادهها مخصوصا در سالهای اول زندگی مشترک به خاطر مسالهای به
نام خیانت خیلی متزلزل شده است.
افرادی هم که مثل ما از نزدیک با مشکلات مردم مواجه میشوند هم که
قاعدتا بیشتر از بقیه و زودتر از بقیه از این واقعیت اطلاع پیدا میکنند.
تعداد بسیار زیادی از زوجها که کارشان به دادگاه خانواده میرسد، از مساله
خیانت دور نبودهاند. کسانی که یا دلیل اصلیشان برای طلاق خیانت است یا
یکی از مهمترین دلایلشان.
کسانی که به خاطر خیانت جدا میشوند را دعوا میکنید یا نصیحت؟
در اکثر موارد هیچ کدام. معمولا کسانی که به اینجا میآیند کارشان از دعوا و
نصیحت گذشته. توی شوراهای حل اختلاف بهاندازه کافی نصیحت شدهاند و
احتمالا توی دادسرا هم به قدر کفایت دعوا کردهاند و دعوا شدهاند. دیگر
وقتی نوبت به دادگاه خانواده میرسد خیلی کم پیش میآید که طرفین حرف نگفته
داشته باشند. بخواهند درد و دل کنند یا راهی برای بازگشت پیدا کنند. به
خاطر همین هم دیگر نه حرفی دارند و نه حوصله نصیحت شنیدن.
یعنی وقتی دلیل طلاق خیانت است، حکم را میدهید و تمام؟
ببینید، اصلا در خیلی مواقع معلوم نیست که دلیل طرفین برای طلاق خیانت است.
این را فقط میشود از بیدلیل بودن پرونده فهمید و عصبانیت و کینهای که
طرفین نسبت به هم دارند. معمولا زیاد حرف نمیزنند، حوصله ندارند و حاضر
نیستند حرف هم را گوش کنند. در این پروندهها نه یکی از طرفین معتاد است،
نه مرد خانواده بیکار است، نه خانم از نظر ظاهری مشکل خاصی دارد. در کل
طرفین پروندهای که دلیل تشکیل دادنش خیانت است ساکتتر از بقیه هستند.
به خاطر اینکه آبروریزی نشود؟
هم به خاطر آبروریزی و هم به خاطر اینکه میدانند تعریف کردن قصهشان در
اینجا دیگر به حل کردن مشکل کمکی نمیکند. وقتی یک پرونده توافقی تشکیل
میشود، حتی اگر یکی از طرفین توافق نداشته باشد، دادگاه وظیفه ندارد به
حلوفصل آن کمک کند. چون تلاش برای حلوفصل ماجرا خیلی قبلتر و در واحد
مشاوره انجام شده و احتمالا بیتاثیر هم بوده.
معمولا کدام طرف بیشتر آبروداری میکند؟ مردها یا زنها؟
این خیلی طبیعی است که مردها بیشتر آبروداری میکنند. معمولا کمتر پیش
میآید که مساله خیانت از طرف خانم اتفاق افتاده باشد و ماجرا علنی شده
باشد. البته در مقایسه با مردها کمتر پیش میآید. ولی به هر حال برای مردها
ساده نیست که بیایند و فریاد بزنند همسرم به من خیانت کرده. در این شرایط
خانمها همه مهریهشان را میبخشند و از حق و حقوقشان میگذرند. آقا هم اگر
نخواهد شکایت کند، فقط طلاق میدهد و تمام اما در مورد خانمها اینطور
نیست.
بالاخره خانمها احساساتیترند و حتی در آخرین لحظات هم از یادآوری
اینکه به آنها خیانت شده بر افروخته و عصبانی میشوند. گاهی اوقات همین جا
هم داد و بیداد میکنند. در حالی که شکایتی در این مورد نداشتهاند و حتما
سر گرفتن مهریه یا خانه یا حضانت بچهها توافق کردهاند که از خیر شکایت
گذشتهاند.
آدمها در این شرایط و با این همه عصبانیت چطور از خیر شکایت کردن میگذرند؟
البته همه هم از خیر شکایت نمیگذرند. خیلیهایشان اول میروند دادسرا و
شکایت میکنند اما روال قانونی برای اثبات خیانت خیلی سخت است. بالاخره
باید مدارک درست و حسابی وجود داشته باشد که ثابت شود قضیه یک شک یا شیطنت و
امثال این نیست و واقعا با یک خیانت تمام عیار طرف هستیم. معمولا تعداد
خیلی کمی از شاکیها میتوانند حکمی که دلشان میخواهد را بگیرند، به خاطر
همین ترجیح میدهند که با هم توافق کنند و کار را به دادسرا نکشند.
یعنی میشود اینطوری گفت که بعضی طلاقهای توافقی ریشه خیانت دارند؟
همه طلاقهای توافقی دلیلشان خیانت نیست اما در سالهای اخیر خیانت یکی از
مهمترین دلایل زوجها برای طلاق است. شاید خیلی از طرفین بتوانند با شرایط
سخت زندگی، بد اخلاقی، فقر یا حتی اعتیاد بسازند اما هیچکسی نمیتواند در
برابر خیانت مقاومت کند. معمولا این زوجها خیلی زود دچار طلاق عاطفی
میشوند و بعد از آن هم به طور رسمی از هم جدا میشوند.
یعنی خانمها بدون هیچ گذشتی زندگی خوب و خوششان را به خاطر اولین اشتباه همسرشان به هم میریزند؟
اولا کسانی که راه حل طلاق را انتخاب میکنند، کارشان از اولین اشتباه و
دومین اشتباه و حتی دهمین اشتباه هم گذشته. اتفاقا خانمها خیلی هم تلاش
میکنند که شوهرهاشان را از دست رقیب بیرون بیاورند و زندگیشان را حفظ
کنند. برایشان مثل یک مسابقه است و نمیخواهند به این زودیها کوتاه
بیایند. همه تلاششان را هم میکنند و گذشت میکنند اما وقتی احساس کنند
دیگر امیدی به اصلاح نیست، خیلی راحت جدا میشوند؛ راحتتر از کسانی که
دلیلشان برای طلاق اعتیاد و فقر و ...است.
واقعا دلیل تحملشان به خاطر مساله برد و باخت است؟
یکی از مهمترین دلایل این است. مساله بعدی هم وضعیت مالی مرد
است. معمولا خانمها اگر خودشان وضعیت مالی مناسب داشته باشند و بتوانند
تنها زندگی کنند، حتما خیلی زود جدا میشوند. اگر هم بدانند با این آتویی
که از شوهرشان گرفتهاند میتوانند هزینههای تنها زندگی کردن را تامین
کنند، باز هم جدا میشوند.
خیلی وقتها خانمها چون نمیدانند بعد از جدایی باید چکار کنند و احساس میکنند که همه زندگیشان را باختهاند، حاضر به ادامه زندگی میشوند که در این مورد هم طلاق عاطفی بین زوجین اتفاق میافتد که تبعاتش کمتر از طلاق رسمی نیست و شاید هم بیشتر باشد.